جدول جو
جدول جو

معنی بخشودن - جستجوی لغت در جدول جو

بخشودن
از گناه کسی درگذشتن، عفو کردن، گذشت کردن
تصویری از بخشودن
تصویر بخشودن
فرهنگ فارسی عمید
بخشودن
(زَ / زِ زَ دَ)
رحم و شفقت کردن. (برهان قاطع). شفقت آوردن. (شرفنامۀ منیری). رحم کردن. (غیاث اللغات) (فرهنگ رشیدی) (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج) (انجمن آرا). ترحم. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی) (دهار). رحمه. رحم. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). حنان. رحم. مرحمه. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی). مهربانی کردن. احناء. (مجمل اللغه ازمؤلف). رحمت آوردن. ترحم کردن. رحمت کردن. رأفت کردن. حن ّ. اوییت. اویه. مأوات. (یادداشت مؤلف) : پس بهرام گفت من شما را راستگوی میدانم بدانچ گفتید از مذهب یزدگرد که با من چنان کرد از مذهب او آگاه شدم و برین رعیت ببخشودم. (تاریخ طبری).
چو بیچاره گشتند و فریاد جستند
برایشان ببخشود یزدان کرکر.
دقیقی.
ترا ایزد از دست او رسته کرد
ببخشود و رای تو پیوسته کرد.
فردوسی.
کجا او ببخشود و دل نرم کرد
سر کینۀ خود پرآزرم کرد.
فردوسی.
نگاری بر کفم دادی که چون آواش بشنودم
بر آن کس کاین نگار از کف ّ او گم شد ببخشودم.
فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ص 417).
بسی گشت در خاک زنهارخواه
ببخشید خون و ببخشود شاه.
(گرشاسب نامه).
چو بر خزانه ببخشود و مالها بخشید
نماند کس که بر آن کس ببایدش بخشود.
مسعودسعد.
از تو بخشودن است و بخشیدن
وز من افتادن است و شخشیدن.
سنایی.
بوسه ای خواستم نبخشیدی
لابه ها کردم و نبخشودی.
انوری.
مرغان و ماهی در وطن آسوده اند الاّ که من
بر من جهانی مرد و زن بخشوده اند الا که تو.
خاقانی.
دشمنان چون بر غمم بخشوده اند
بر سر دشمن روان خواهم فشاند.
خاقانی.
کوه غم بر جانم و گردون نبخشاید مرا
کاین غم ار بر کوه بودی من برو بخشودمی.
خاقانی.
بر آن حمال کوه افکن ببخشود
بسر زانو بزانو کوه پیمود.
نظامی.
از بس که نمود نوحه سازی
بخشود دلم بر آن نیازی.
نظامی.
ببخشود بر حال مسکین مرد
فروخورد خشم سخنهای سرد.
سعدی (بوستان).
خبیثی که بر کس ترحم نکرد
ببخشود بر وی دل نیکمرد.
سعدی (بوستان).
لغت نامه دهخدا
بخشودن
رحم کردن شفقت کردن، بخشیدن
تصویری از بخشودن
تصویر بخشودن
فرهنگ لغت هوشیار
بخشودن
((بَ دَ))
رحم کردن، بخشیدن
تصویری از بخشودن
تصویر بخشودن
فرهنگ فارسی معین
بخشودن
بخشیدن، اغماض کردن، عفو کردن، گذشت کردن
متضاد: انتقام گرفتن، تقاص گرفتن، معاف کردن، رحم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بشخودن
تصویر بشخودن
خراشیدن، مجروح کردن، به ناخن کندن، ریش کردن، خراشیدن با ناخن یا دندان، شخودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخنودن
تصویر بخنودن
غریدن، رعد و برق زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
پول یا چیز دیگر را بی عوض به کسی دادن، عطا دادن، گذشت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخشوده
تصویر بخشوده
عفو شده، معاف از پرداخت مالیات و عوارض
فرهنگ فارسی عمید
(بَ دَ)
درخور ترحّم. (یادداشت مؤلف). رحمت آوردنی. سزاوار رحم و شفقت:
دگر آن که بخشودنی خوانده ای
ز مردی مرا دوربنشانده ای.
فردوسی.
دلش در مخزن آسایش آور
بر آن بخشودنی بخشایش آور.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
بخشودن، رحمت بخشایش: ... خدای عزوجل یگانه کندبه و خشودن خویش آنرا که خواهد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخشوده
تصویر بخشوده
عفو کرده، کسی که از مالیات و عوارض معاف است معاف
فرهنگ لغت هوشیار
دادن عطا کردن، معاف کردن عفو کردن، قسمت کردن تقسیم کردن، گاهی ورزشکاری برای حفظ منافع حریف یا باحترام او مسابقه را می بخشد و بنفع حریف خود کنار می کشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پخشودن
تصویر پخشودن
بخشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
((بَ دَ))
عطا کردن، عفو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخشوده
تصویر بخشوده
معاف
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
Bestow, Bless, Pardon
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
accorder, bénir, pardonner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
bahşetmek, kutsamak, affetmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
수여하다 , 축복하다 , 용서하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
授ける , 祝福する , 許す
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
להעניק , לברך , לסלוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
देना , आशीर्वाद देना , माफ करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
memberikan, memberkati, memaafkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
มอบ , อวยพร , ให้อภัย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
даровать , благословлять , прощать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
verlenen, zegenen, vergeven
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
otorgar, bendecir, perdonar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
concedere, benedire, perdonare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
conceder, abençoar, perdoar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
赐予 , 祝福 , 原谅
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
przyznawać, błogosławić, przebaczać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
дарувати , благословляти , пробачати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
verleihen, segnen, verzeihen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخشیدن
تصویر بخشیدن
kutoa, bariki, kusamehe
دیکشنری فارسی به سواحیلی