دختر نرم ونازک بدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گداخته. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گداخته شده. (آنندراج) ، ریشه از عربی، بی آب حاصل آمده. (برهان قاطع) (آنندراج). کشت بی آب حاصل داده. (ناظم الاطباء). دیمی. دیم. (یادداشت مؤلف) : تو کشتمند جهانی ز داس مرگ بترس کنون که زرد شدستی چو گندم بخسی. ناصرخسرو (از فرهنگ شعوری). و رجوع به مادۀ بعد شود
دختر نرم ونازک بدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، گداخته. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). گداخته شده. (آنندراج) ، ریشِه اَز عَرَبی، بی آب حاصل آمده. (برهان قاطع) (آنندراج). کشت بی آب حاصل داده. (ناظم الاطباء). دیمی. دیم. (یادداشت مؤلف) : تو کشتمند جهانی ز داس مرگ بترس کنون که زرد شدستی چو گندم بخسی. ناصرخسرو (از فرهنگ شعوری). و رجوع به مادۀ بعد شود
کلمه قسم یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). قسم بخدا. سوگند بخدا. واﷲ. باﷲ. تاﷲ. ایم اﷲ. قسم خدا و برای خدای تعالی. (آنندراج) : بخدا که گر بمیرم که دل از تو برنگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم. سعدی. بخدا هرکه آفرید ترا رفت از خویشتن چو دید ترا. ؟ (از آنندراج). و رجوع به خدا شود
کلمه قسم یعنی سوگند بخدا. (ناظم الاطباء). قسم بخدا. سوگند بخدا. واﷲ. باﷲ. تاﷲ. ایم اﷲ. قسم خدا و برای خدای تعالی. (آنندراج) : بخدا که گر بمیرم که دل از تو برنگیرم برو ای طبیبم از سر که دوا نمی پذیرم. سعدی. بخدا هرکه آفرید ترا رفت از خویشتن چو دید ترا. ؟ (از آنندراج). و رجوع به خدا شود
هوائی که به جهت معینی تغییر مکان می دهد، هوای متحرک نیز بمعنی ورم و آماس و بر آمدگی در بدن یا چیز دیگری هم میباشد نیز بمعنی ورم و آماس و بر آمدگی در بدن یا چیز دیگری هم میباشد
هوائی که به جهت معینی تغییر مکان می دهد، هوای متحرک نیز بمعنی ورم و آماس و بر آمدگی در بدن یا چیز دیگری هم میباشد نیز بمعنی ورم و آماس و بر آمدگی در بدن یا چیز دیگری هم میباشد