جدول جو
جدول جو

معنی بخاع - جستجوی لغت در جدول جو

بخاع(بِ)
رگی است در صلب که به استخوانهای گردن رسد و آن به زعم زمخشری غیرنخاع است. (منتهی الارب) (آنندراج). رگی در صلب که به استخوانهای گردن رسد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بضاع
تصویر بضاع
جماع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بقاع
تصویر بقاع
بقعه ها، بناهایی که بر بالای آرامگاه ائمه و بزرگان ساخته می شود، ناحیه ها، خانه ها، خانقاه ها، صومعه ها، جمع واژۀ بقعه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نخاع
تصویر نخاع
مادۀ چرب و نرم و سفید رنگ که به شکل طناب میان ستون فقرات جا دارد، مغز حرام، مغز تیره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخاو
تصویر بخاو
بخو، حلقه و زنجیر یا ریسمانی که به پای چهارپایان یا زندانیان ببندند، تاتوره، داتوره، تاتوله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بخار
تصویر بخار
ماده ای که از مادۀ در حال تبخیر جدا شود و به هوا برود، صورت گازی ماده، گاز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
فروشنده، دلال خرید و فروش، تاجر، بازرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اِ تِءْ)
بخوع. اقرار کردن و گردن نهادن حق را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). اقرار بحق. (تاج المصادر بیهقی). اقرار کردن مذعنی که نهایت جهد را در اذعان به حق مبذول دارد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بخال
تصویر بخال
مرد سخت بخیل
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی ک زولانه زاولانه آهنی که برپای ستوران بندند حلقه و زنجیری که دست و پای چهار پایان را بدان بندند بخاو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باخع
تصویر باخع
آدمکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
بها گذار میانجی فروشنده سوداگر بایع، بها کننده دلال خرید و فروش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بضاع
تصویر بضاع
سیر آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بزاع
تصویر بزاع
چرب زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخاع
تصویر نخاع
مهره پشت، حرام مغز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بعاع
تصویر بعاع
باران گران، کالا مانه، سنگینی
فرهنگ لغت هوشیار
گازی است که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا بر اثر حرارت از مایعات یا جامدات بهوا رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقاع
تصویر بقاع
((بِ))
جمع بقعه، خانه ها، سرای ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخاع
تصویر نخاع
((نُ))
ماده نرم و سفیدرنگی که به صورت رشته ای درون ستون فقرات جای دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیاع
تصویر بیاع
((بَ یّ))
فروشنده، سوداگر
فرهنگ فارسی معین
((بُ))
گازی که از مواد مرطوب در حال تبخیر جدا شود یا در اثر حرارت از مایعات یا جامدات برخیزد و به هوا رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بخار
تصویر بخار
Vapor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخار
تصویر بخار
vapeur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بخار
تصویر بخار
пар
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخار
تصویر بخار
Dampf
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخار
تصویر بخار
пара
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بخار
تصویر بخار
para
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بخار
تصویر بخار
蒸汽
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بخار
تصویر بخار
vapor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بخار
تصویر بخار
vapore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بخار
تصویر بخار
vapor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بخار
تصویر بخار
damp
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بخار
تصویر بخار
ไอน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی