جدول جو
جدول جو

معنی بخاتی - جستجوی لغت در جدول جو

بخاتی(بُ ی ی)
شتران بختی. (منتهی الارب). شتران قوی درازگردن. (از آنندراج). بخاتی و هی جمال جفاه القدود طویله الوبر تجلب من بلاد الترک. (از صبح الاعشی ج 2 ص 33). و رجوع به بختی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بخاری
تصویر بخاری
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای اتاق به کار می رود و در آن هیزم، زغال، گاز یا نفت می سوزانند یا با برق کار می کند
بخارایی
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
منسوب به برات. وجه برات. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بَ تِ)
بختج ها. معرب پخته، و آن دوشابی را گویند که چندان بجوشانند که به قوام آید. (از منتهی الارب) (آنندراج). و رجوع به بختج شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
آن جای که در دیوار اطاق تعبیه کنند سوختن چوب و امثال آن را برای گرم شدن. اجاقی که در ازارء و یا در گوشۀ اطاق سازند و دودکش آن را در میان جرز قرار دهند و جهت گرم کردن اطاق چوب یا زغال در آن بسوزانند. ساواک. دودگاه. دودکند. (ناظم الاطباء). آتشدان. جای افروختن آتش در خانه برای گرم شدن. بنا یا آلتی که در آن چوب یا زغال سنگ یانفت و مانند آن سوزند. و بخاری برق که با الکتریک گرم شود. (یادداشت مؤلف). در بلاد سردسیر گشاده مثل طاقی در دیوار خانها سازند و آتش در آن بر کنند تا خانه گرم باشد. (آنندراج). تنوره. در قدیم بخاری در دیوار ساخته می شد و آن سوراخی بود که به بام راه داشت و این راه دودکش آن محسوب می شد در دوره های اخیر خصوصاً پس از استخراج زغال سنگ، بخاری چدنی و آهنی معمول شد و آن محفظه ای است که در آن زغال سنگ یا چوب ریزندو بوسیلۀ سوراخهائی که در زیر محفظه تعبیه شده است، هوا بدان داخل گردد و دود از لوله ای که به بام یا پنجره پیوسته است خارج گردد. بخاری نفتی نیز چنین وسیله ای است و بجای زغال سنگ، نفت از مخزنی جداگانه بوسیلۀ لوله ای به داخل محفظۀ بخاری وارد شود. نوع دیگر بخاری خاک اره ای است که در آن خاک اره ریزند. بخاری برقی بخاریی است که مفتولی از سیم در کاشی نسوز جای دهند و دو سر آن را به سیم برق وصل کنند، بر اثر عبور برق آن مفتول بگدازد و حرارت پخش کند:
دارم از جود تو در خانه زمستان کده ای
کز بخاریش دمد چون گل خندان آتش.
اثیر اومانی.
و آنکه با اطلس و اکسون بودش سرد اکنون
به بخاری کندش گرم و تن آسان آتش.
اثیر اومانی.
برده بر طینت تو سغد سمرقندی رشک
شده از دود بخاریت خجل نافۀ چین.
سلمان ساوجی.
در بخاری مرغ، برکف جام می
روزگار برف و باران یاد باد.
باقر کاشی.
با بخور بخاری تو به رشک
از گریبان صبح باغ ارم.
سنجر کاشی.
لشکر دین را به کوی اهل دنیا بار نیست
کز بخاری هست نارین قلعه ها در هر مکان.
شفیع اثر
لغت نامه دهخدا
(بُ)
منسوب به بخارا. (ناظم الاطباء). بخارائی:
جز بر در شهنشه بر درگهی نرفتم
نه بر در حجازی، نه بر در بخاری.
منوچهری.
بخاری سپر شش بهم بر بداشت
بزد تیر و بیرون ز هر شش گذاشت.
اسدی.
بر اسبی بخاری به بالای پیل
خروشان و جوشان تر از رود نیل.
نظامی، بانگ کردن شتر از مستی، آرام گرفتن از گرمای نیمروز. (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، جنبیدن گوشت کسی از لاغری بعد فربهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، خرخر کردن در خواب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
منسوب به بخار.
- کشتی بخاری، آن کشتی که با گاز و نفت و سوخت حرکت کند. مقابل کشتی بادبانی.
لغت نامه دهخدا
جامه کهنه و مانند آن که در وجه برات مواجببمردم دهند، مردمی که در عروسی همراه داماد بخانه عروس روند
فرهنگ لغت هوشیار
دستگاهی است که در زمستان برای گرم کردن هوای اطاق بکار میرود و در آن نفت یا زغال یا هیزم میسوزانند و یا برق یا گاز کار میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
دستگاهی که در زمستان برای گرم کردن هوای فضاهای بسته مثل اتاق، کلاس، مغاز، و... به کار برند و در آن با سوزاندن نفت، هیزم و غیره حرارت ایجاد شود
فرهنگ فارسی معین
دستگاه حرارت زا، اجاق دیواری، شومینه
متضاد: پنکه، کولر، مربوط به بخار، بخارایی، منسوب به بخارا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
سخّانٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
Vaporous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
عاشقی
فرهنگ گویش مازندرانی
عاشقی تمایل قلبی و عاطفی به جنس مخالف داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
dampig
دیکشنری فارسی به هلندی
بخارآلود، بخاری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
парообразный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
dampfig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
пароподібний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
parowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
蒸汽的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
بخاری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
เป็นไอ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
বাষ্পীয়
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
mvuke
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
buharlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
증기의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
蒸気の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
אדי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
भाप जैसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
vaporoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بخاری
تصویر بخاری
beruap
دیکشنری فارسی به اندونزیایی