- بحال (بِ)
در حالت مناسب. مناسب الحال. خوشحال. تندرست. بابشاشت. سعادتمند. بختیار. (ناظم الاطباء). در اصطلاح دهات کرمان بمعنی سرخوش و سرحال و سالم و چاق و فربه بکار رود.
- گوسفند بحال، گاو بحال، آن گوسفند و گاو که فربه و چاق باشد. و رجوع به حال و ترکیبات آن شود
- گوسفند بحال، گاو بحال، آن گوسفند و گاو که فربه و چاق باشد. و رجوع به حال و ترکیبات آن شود
