جدول جو
جدول جو

معنی بتکوت - جستجوی لغت در جدول جو

بتکوت
(بَ / بِ)
بتکوب. ریچالی است که از مغز جوز و سیر و ماست و شبت سازند. (ناظم الاطباء). یک نوع حلواست. (از فرهنگ شعوری). و رجوع به بتکوب شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باکوت
تصویر باکوت
(دخترانه)
میوهایی که توسط باد ریخته باشد (نگارش کردی: باکوت)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بتکوب
تصویر بتکوب
نوعی خوراک که از مغز گردو، شیر و ماست تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
ریچالی است که از گوزمغز و سیر و ماست و شبت سازند و خورند. (انجمن آرای ناصری) (از فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ریچالی است که از مغز گوز و سیر و ماست کنند ترش باشد. (فرهنگ اسدی) (اوبهی). بتلوب. (برهان قاطع). نوع حلوائی است که با عسل و شیر ومغز گردو درست کنند. (از فرهنگ شعوری) :
بسنده نکردم به بتکوب خویش
بر آن شدم کز منش سیر بیش.
خجسته سرخسی.
بکنی و بخسم خورد وز آن شود مست و خراب
زاب تتماجی که باشد سرد و بی بتکوب و سیر.
سوزنی.
بر دشمن در او شد روز تیره و زغم
لوزینه در مذاقش بتکوب می نماید.
شمس فخری، از پی درآمدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
جمع واژۀ بت ّ، بمعنی طیلسان خز و مانند آن. (از اقرب الموارد). و رجوع به بت شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
لاغر شدن. مهزول شدن. (از اقرب الموارد) : بت بتوتاً، لاغر گردید. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
تاکوت. (دزی ج 1 ص 149). رجوع به تاکوت شود
لغت نامه دهخدا