جدول جو
جدول جو

معنی بتاخت - جستجوی لغت در جدول جو

بتاخت
با شتاب و با پویه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باخت
تصویر باخت
باختن، مالی که در قمار از دست می دهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
تاختن، دویدن یا با سرعت رفتن، حمله
تاخت آوردن: حمله کردن
تاخت زدن: عوض کردن چیزی با چیز دیگر، مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر
تاخت کردن: تاختن، اسب دواندن، غارت کردن
تاخت و تاز: اسب دوانیدن، اسب تاختن، حمله، هجوم
فرهنگ فارسی عمید
(بَتْ تا)
بت باف. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). طیلسان باف. (از اقرب الموارد). بتّی. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اِ)
طلاق باین دادن که در آن رجعت جائز نیست. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). ابویزید گفت: طلقت الدنیا بتاتا، لارجعه لی فیها. (یادداشت مؤلف) ، جزر. مقابل مد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ دَ کَ / کِدَ)
از مصدر باختن، مقابل برد: برد و باخت، مغلوبیت در قمار، غرم، زیان، خیبت: برد قمار باخت است، آخر این باخت ... از بهر برد ... بود، (کتاب المعارف)
لغت نامه دهخدا
(قَ تَ)
در پهلوی نیز تاخت بمعنی دو، حمله، هجوم، (برهان قاطع چ معین)، نوعی از رفتن اسب، نوعی از دویدن اسب، قسمی راندن اسب، قسمی رفتن بشتاب اسب بطی تر از چهارنعل، قسمی از رفتار اسب نرم تر از چهارنعل، دو، تک: بتاخت رفتن، تاخت کردن، تاخت بردن، تاخت آوردن، تاخت زدن، بتاخت آمدن یا رفتن بمعنی با کمال سرعت با اسب یا پیاده ...، مؤلف آنندراج آرد: تاخت و تاختن دویدن بر سر کسی بقصد جنگ یا غارت، و با لفظ بردن و کردن مستعمل است: بندگی نمایند و بندگان خداوند از این تاخت ها و جنگها برآسایند، (تاریخ بیهقی)، نواحی ختلان شوریده گشته بود از آمدن کمیخان بتاخت، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 410)، رسیدن سلطان شهاب الدوله مسعود بن یمین الدوله ... بشهر هری و مقام کردن آنجا تا آنگاه که بتاخت ترکمانان رفت ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 595)، رکن الدوله حسن را بسیاری کارها و حربها بوده ست با وشمگیر و لشکر گیلان و دیلم و تاخت ها از اصفهان به ری، (مجمل التواریخ ص 391از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، تاخت و پاخت، تاخت وتاراج، تاخت و تاز، از اتباعند، رجوع به تاخت آوردن و تاختن و تازیدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آبتاخت
تصویر آبتاخت
فشار آب نیروی آب، پیشاب ادرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتات
تصویر بتات
توشه مانه هرگز گلیم باف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باخت
تصویر باخت
برد و باخت، مغلوبیت در قمار، زیان، مقابل برد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
نوعی از رفتن اسب، به تاخت رفتن، دو و دویدن، حمله و هجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
دویدن اسب، دو، دویدن، حمله کردن، هجوم آوردن، و تالان تاخت و تاز و غارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاخت
تصویر تاخت
حمله
فرهنگ واژه فارسی سره
باختن
متضاد: برد، شکست
متضاد: پیروزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تک، تهاجم، حمله، مسابقه، هجوم، یورش
متضاد: پاتک، ضدحمله، خیز، دویدن، دو، مبادله، معاوضه، تعویض
متضاد: معامله
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تاختن، تازیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
خوابیده
فرهنگ گویش مازندرانی