جدول جو
جدول جو

معنی بایلر - جستجوی لغت در جدول جو

بایلر
(لَ)
دهی از دهستان آتابای بخش مرکزی شهرستان گنبد قابوس. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بایر
تصویر بایر
ویران، خراب، فاسد، زمینی که در آن زراعت نکنند
فرهنگ فارسی عمید
(یِ کَ)
سبب. موجب. جهت. علت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تیره ای از ایلات کورکور هفت لنگ بختیاری، (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73)
لغت نامه دهخدا
(لُ)
فردریک ونسلو. مهندس و اقتصاددان آمریکائی است که در سال 1856 میلادی در ’ژرمانتون’ متولدو بسال 1915 در ’فیلادلفی’ درگذشت. وی در سال 1900 بسبب کشف فولادهای ’تندبر’ و بسال 1906 با بکار بردن ’وانادیوم’ در تراش بسیار سریع فلزات مشهور گشت. وی مبتکر روش خاصی در تشکیلات کارهای تولیدی بود که به ’تالریسم’ مشهور گشته است. رجوع به ’تالریسم’ شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
زمین خراب نامزروع. (از منتهی الارب). بائره یا بائر. مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع. غیر مزروع. نامزروع و تأنیث آن بائره است. (آنندراج). زمین خراب. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران. بی بنا. بی زرع و کشت. خاک مرده. ناآباد. غیر ذی زرع. زمین ناکشته که به زرع و درختکاری آباد نشده باشد. ج، بور. (از اقرب الموارد). زمین ویران: طاهر نصرآبادی در احوال میرزا ابوالحسن نوادۀ میرابولمعالی نوشته که میرابوالمعالی در خدمت شاه عباس ماضی کمال اعتبار داشت، رقمی به او عنایت کرده بود که هر زمین بایری که در آن ولایت باشد آبادان کند جهت خود، چنانچه شصت ودو تومان از مال او به سیورغال مقرر بوده. (از آنندراج).
لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است
چنانکه دایر و بایر شود همه یکسان.
ظهیرالدوله صفا.
، آرزو. میل. تمنا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بایر
تصویر بایر
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایر
تصویر بایر
((یِ))
خراب، لم یزرع
فرهنگ فارسی معین
کویر، لم یزرع، موات، نامزروع، هامون، خراب، نامسکون، ویران، ویرانه
متضاد: آباد، دایر، معمور
فرهنگ واژه مترادف متضاد