جدول جو
جدول جو

معنی بایقرا - جستجوی لغت در جدول جو

بایقرا(قَ)
سلطان حسین میرزا فرزند منصور و معروف به ’خاقان منصور’ و معزالسلطنه و ابوالغازی آخرین از امرای تیموری. پادشاهی ادب پرور هنردوست بود و وزیر معروفش امیرعلیشیر نوائی است که موجب شهرت دربار او و آبادانی پایتختش هرات شده بود. در سال 861 هجری قمری که خراسان آشفته شده بود، در شهر مرو به پادشاهی نشست و در ذی حجۀ 862 استرآباد را فتح کرد و در سال 873 هرات را تسخیرنمود و در 874 با میرزا یادگار محمد جنگید و در اواخر سال 875 هجری قمری با سلطان محمود جنگید و تا سال 902 در غایت دولت و اقبال حکومت کرد. و در سال 911 هجری قمری درگذشت. اثری موسوم به مجالس العشاق و اشعاری به فارسی و ترکی دارد و تخلصش حسینی بوده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 و خصوصاً صص 110- 113 شود، نام دیگر دولت آق قویونلوها. رجوع به آق قویونلو شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بایرام
تصویر بایرام
(پسرانه)
عید، جشن، ترکی شده پدرام
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از لایقرا
تصویر لایقرا
نوشته ای که خوانده نشود، ناخوانا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایقوش
تصویر بایقوش
جغد، پرنده ای وحشی و حرام گوشت با چهرۀ پهن و چشم های درشت، پاهای بزرگ و منقار خمیده که در برخی از انواع آن در دو طرف سرش دو دسته پر شبیه شاخ قرار دارد، بیشتر در ویرانه ها و غارها به سر می برد و شب ها از لانۀ خود خارج می شود و موش های صحرایی و پرندگان کوچک را شکار می کند به شومی و نحوست معروف است، مرغ حق، پشک، چوگک، کلیک، چغو، هامه، کول، شباویز، مرغ شباویز، بیغوش، کنگر، کوف، کوکن، کلک، پش، پژ، مرغ شب آویز، بوف، کوچ، اشوزشت، بوم، آکو، پسک، مرغ بهمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باحورا
تصویر باحورا
گرمای سخت تموز، شدت گرما در تابستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
متین، بردبار، باطمانینه، موقر
فرهنگ فارسی عمید
(قَ)
دهی از دهستان آتش بیک بخش سراسکند شهرستان تبریز. در 32 هزارگزی باختر سراسکند، سکنۀ آن 908 تن، آب از چشمه و رودخانه. محصول آنجا غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
پسر معزالدین عمر شیخ و نوۀ تیمور لنگ. او جد سلطان حسین بایقرای معروف به ود. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
لغت نامه دهخدا
(قَ نَ / نِ)
دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز در 18 هزارگزی شمال باختری سراسکند. سکنۀ آن 370 تن، محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لا یقرا
تصویر لا یقرا
خوانده نمی شود نا خوانا
فرهنگ لغت هوشیار
داغروزان از نوزدهم مرداد تا بیست و ششم همان ماه که گرم ترین روزهای سال خورشیدی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ما یقرا
تصویر ما یقرا
آنچه خوانده می شود آنچه ممکن است خوانده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
سنگین خود دار متین وزین موقر باوقر مقابل بی وقار بی وقر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایقوش
تصویر بایقوش
ترکی کوچ چغد جغد
فرهنگ لغت هوشیار
فرانسوی هشت و نه گونه ای از منگیا (قمار برهان) نوعی از بازی با ورق که بین یک بانکدار و عده ای بازی کن انجام شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیقرار
تصویر بیقرار
بی ثبات تغییر پذیر ناپایدار، ناشکیبا بیصبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لایقرا
تصویر لایقرا
خوانده نمیشوه، ناخوانا غیرقابل خوانددن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایسار
تصویر بایسار
متمول، ثروتمند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحورا
تصویر باحورا
شدت حرارت در تموز است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بایقوش
تصویر بایقوش
بوم، جغد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
((وِ))
متین، وزین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لایقرأ
تصویر لایقرأ
((یُ رَ))
خوانده نمی شود، ناخوانا، غیرقابل خواندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
Graceful
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
gracieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
elegante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
สง่างาม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
gracieuze
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
elegante
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
грациозный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
gracioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
优雅的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
zgrabny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
граціозний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
anmutig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از باوقار
تصویر باوقار
anggun
دیکشنری فارسی به اندونزیایی