زمین خراب نامزروع. (از منتهی الارب). بائره یا بائر. مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع. غیر مزروع. نامزروع و تأنیث آن بائره است. (آنندراج). زمین خراب. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران. بی بنا. بی زرع و کشت. خاک مرده. ناآباد. غیر ذی زرع. زمین ناکشته که به زرع و درختکاری آباد نشده باشد. ج، بور. (از اقرب الموارد). زمین ویران: طاهر نصرآبادی در احوال میرزا ابوالحسن نوادۀ میرابولمعالی نوشته که میرابوالمعالی در خدمت شاه عباس ماضی کمال اعتبار داشت، رقمی به او عنایت کرده بود که هر زمین بایری که در آن ولایت باشد آبادان کند جهت خود، چنانچه شصت ودو تومان از مال او به سیورغال مقرر بوده. (از آنندراج). لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است چنانکه دایر و بایر شود همه یکسان. ظهیرالدوله صفا. ، آرزو. میل. تمنا. (ناظم الاطباء)
زمین خراب نامزروع. (از منتهی الارب). بائره یا بائر. مقابل آباد. مقابل دایر. لم یزرع. غیر مزروع. نامزروع و تأنیث آن بائره است. (آنندراج). زمین خراب. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). ویران. بی بنا. بی زرع و کشت. خاک مرده. ناآباد. غیر ذی زرع. زمین ناکشته که به زرع و درختکاری آباد نشده باشد. ج، بور. (از اقرب الموارد). زمین ویران: طاهر نصرآبادی در احوال میرزا ابوالحسن نوادۀ میرابولمعالی نوشته که میرابوالمعالی در خدمت شاه عباس ماضی کمال اعتبار داشت، رقمی به او عنایت کرده بود که هر زمین بایری که در آن ولایت باشد آبادان کند جهت خود، چنانچه شصت ودو تومان از مال او به سیورغال مقرر بوده. (از آنندراج). لگد کنند و چرند آنچه گندم و سبزه است چنانکه دایر و بایر شود همه یکسان. ظهیرالدوله صفا. ، آرزو. میل. تمنا. (ناظم الاطباء)
بائض. بیضه نهنده. مرغ تخم کننده. ماکیان. (آنندراج). مرغ خایه کن. مرغ تخمی، نام طایفه ای از ترکمانان ایران (این کلمه بصورت بای ایندر نیز نوشته شده است). (از جغرافیای سیاسی کیهان)
بائض. بیضه نهنده. مرغ تخم کننده. ماکیان. (آنندراج). مرغ خایه کن. مرغ تخمی، نام طایفه ای از ترکمانان ایران (این کلمه بصورت بای ایندر نیز نوشته شده است). (از جغرافیای سیاسی کیهان)
مرکز دهستان بایک 150هزارگزی شمال تربت حیدریه، سکنۀ آن 5149 تن، شغل مردم زراعت و کسب و مالداری، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، مقام، و رجوع به پایه شود دهستانی از شهرستان تربت حیدریه در باختر شوسۀ مشهد به زاهدان مرکب از 10 آبادی، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
مرکز دهستان بایک 150هزارگزی شمال تربت حیدریه، سکنۀ آن 5149 تن، شغل مردم زراعت و کسب و مالداری، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، مقام، و رجوع به پایه شود دهستانی از شهرستان تربت حیدریه در باختر شوسۀ مشهد به زاهدان مرکب از 10 آبادی، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
بائن. آنکه از چپ درآید به دوشیدن شتر، مقابل معلی آنکه ازراست درآید. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه از دست راست شتر دوشد. (مهذب الاسماء) ، کنایه از نابود شدن. مردن. ضیاع. (تاج المصادر بیهقی). از میان رفتن. ضایع شدن: یکی ترک تیری بر او برگشاد شد آن خسرو شاهزاده بباد. دقیقی. نه باک داشتم که همی عمر شد بباد نه شرم داشتم که همی زی خطا شدم. ناصرخسرو
بائن. آنکه از چپ درآید به دوشیدن شتر، مقابل معلی آنکه ازراست درآید. (منتهی الارب) (آنندراج). آنکه از دست راست شتر دوشد. (مهذب الاسماء) ، کنایه از نابود شدن. مردن. ضیاع. (تاج المصادر بیهقی). از میان رفتن. ضایع شدن: یکی ترک تیری بر او برگشاد شد آن خسرو شاهزاده بباد. دقیقی. نه باک داشتم که همی عمر شد بباد نه شرم داشتم که همی زی خطا شدم. ناصرخسرو
گوشۀ عالم مابین مغرب و شمال، و این لفظ هندی است. (آنندراج). در ماللهند نقطۀ جهت میان بسجم و اوتر و برابر زحل آمده. (ماللهند ص 145 و 146). وبین شمال و مغرب (شمال غربی) محسوب شده است. حمدالله مستوفی گوید: حکماء هند بخش ربع مسکون را بصورت سه در سه نهاده اند: بخش جنوبی را دکشن خوانند و آن زمین تازیان است و بخش شمالی را اوتر خوانند و آن ترکان راست و بخش شرقی را بورب خوانند و اهل چین و ماچین راست و بخش غربی را بسجم خوانند قوم مصر و بربر راست وبخش زاویۀ مابین جنوب و شرق اگنی گویند هندوان راست و بخش زاویۀ مابین شرق و شمال ایش خوانند قوم ختای و ختن راست و بخش زاویۀ مابین شمال و غرب بایب گویند اهل روم و فرنگ راست. (از نزهه القلوب ج 3 ص 20)
گوشۀ عالم مابین مغرب و شمال، و این لفظ هندی است. (آنندراج). در ماللهند نقطۀ جهت میان بسجم و اوتر و برابر زحل آمده. (ماللهند ص 145 و 146). وبین شمال و مغرب (شمال غربی) محسوب شده است. حمدالله مستوفی گوید: حکماء هند بخش ربع مسکون را بصورت سه در سه نهاده اند: بخش جنوبی را دکشن خوانند و آن زمین تازیان است و بخش شمالی را اوتر خوانند و آن ترکان راست و بخش شرقی را بورب خوانند و اهل چین و ماچین راست و بخش غربی را بسجم خوانند قوم مصر و بربر راست وبخش زاویۀ مابین جنوب و شرق اگنی گویند هندوان راست و بخش زاویۀ مابین شرق و شمال ایش خوانند قوم ختای و ختن راست و بخش زاویۀ مابین شمال و غرب بایب گویند اهل روم و فرنگ راست. (از نزهه القلوب ج 3 ص 20)