جدول جو
جدول جو

معنی باکیه - جستجوی لغت در جدول جو

باکیه
(ماده نر) : گریان
تصویری از باکیه
تصویر باکیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زاکیه
تصویر زاکیه
(دخترانه)
نیکو، پاکیزه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بانکیه
تصویر بانکیه
فرانسوی بانکدار بایگدار
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی از تیره پنیرکیان که یک ساله است و ساقه اش ببلندی یک متر میرسد. برگهایش مانند خطمی متناوب و پهن و پنجه یی و سبز تیره گلهایش منفرد و زرد رنگ است و قسمت مرکزی گلبرگها بسرخی میگراید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالیه
تصویر بالیه
کهنه دیرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکره
تصویر باکره
تانیث باکر، دوشیزه، زن نارسیده، زن مرد ندیده، پاک
فرهنگ لغت هوشیار
مادینه باقی باز مانده، ماندنی مونث باقی: آثار باقیه، جمع باقیات بواقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باطیه
تصویر باطیه
پیاله، بادیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاکیه
تصویر ذاکیه
بوی تند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکره
تصویر باکره
پوپک، دوشیزه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بابیه
تصویر بابیه
شگفت انگیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادیه
تصویر بادیه
صحرا و بیابان، خرابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاکیه
تصویر زاکیه
مونث زاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاکیه
تصویر شاکیه
ازگروهیان که علی علیه السلام راخدای پیکرپذیرفته می دانستند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکره
تصویر باکره
دختری که هنوز شوهر نکرده، دوشیزه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باطیه
تصویر باطیه
از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، پیاله، ظرف شیشه ای بزرگی که در آن شراب می ریختند، کاسه، بادیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادیه
تصویر بادیه
صحرا، بیابان، هامون
کاسۀ معمولاً بزرگ از جنس سفال، فلز و مانند آن، طاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بامیه
تصویر بامیه
میوه ای سبز رنگ و مخروطی شکل که مصرف خوراکی و دارویی دارد، گیاه این میوه با برگ های پهن و گل هایش درشت زرد و سفید، نوعی شیرینی که از آرد، تخم مرغ، نشاسته، شکر، روغن و ماست تهیه می شود و معمولاً همراه زولبیا مصرف می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقیه
تصویر باقیه
مؤنث واژۀ باقی، پایدار، پاینده، جاوید، بازمانده، به جامانده، باقی ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادیه
تصویر بادیه
((یِ))
صحرا، بیابان، جمع بوادی، کاسه بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکره
تصویر باکره
((کِ رِ))
دختر، دوشیزه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بامیه
تصویر بامیه
((یِ))
گیاهی با برگ های پهن پنجه مانند، شبیه برگ ختمی، میوه اش سبز و دراز است، به صورت پخته شده و درخورشت مصرف می شود، نوعی شیرینی که از نشاسته و شکر و روغن و ماست درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالیه
تصویر بالیه
((یِ))
کهنه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زاکیه
تصویر زاکیه
((یِ))
مؤنث زاکی، جمع زاکیات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکی
تصویر باکی
گریه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکی
تصویر باکی
گریه کننده، جمع بکاه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باکی
تصویر باکی
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک فشان، گریه ناک، اشک باران، اشک ریز، گریه گر، گرینده، گریه مند، اشک بار
فرهنگ فارسی عمید