جدول جو
جدول جو

معنی باکی - جستجوی لغت در جدول جو

باکی
گریه کننده
تصویری از باکی
تصویر باکی
فرهنگ لغت هوشیار
باکی
گریه کننده، جمع بکاه
تصویری از باکی
تصویر باکی
فرهنگ فارسی معین
باکی
گریان، کسی که گریه کند و اشک بریزد، اشک فشان، گریه ناک، اشک باران، اشک ریز، گریه گر، گرینده، گریه مند، اشک بار
تصویری از باکی
تصویر باکی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باکیه
تصویر باکیه
(ماده نر) : گریان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباکی
تصویر تباکی
به دروغ گریه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تباکی
تصویر تباکی
گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تباکی
تصویر تباکی
((تَ))
گریه دروغی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حاکی
تصویر حاکی
باز گوینده، نشان گر، نمایان گر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیکی
تصویر بیکی
مقام و رتبه بیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامی
تصویر بامی
درخشان درخشنده، لقب شهر بلخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالی
تصویر بالی
کهن، کهنه، پوسیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکل
تصویر باکل
فرانسوی گل کمر (جواهرات سلطنتی ایران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکر
تصویر باکر
بامداد سپیده دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقی
تصویر باقی
ثبات، با ثبات، دائم، برقرار، همیشه، استوار، جاویدان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی سالار سر دسته سرور رئیس سر دسته سردار. توضیح گاه این کلمه برای تعیین شغل و سمت یا احترام باخر اسما (دال بر شغل) ملحق گردد: حکیمباشی فراشباشی نانوا باشی منشی باشی
فرهنگ لغت هوشیار
هر کاری که مایه سرگرمی باشد، رفتار کودکانه و غیر جدی برای سرگرمی، کار تفریحی، لهو لهب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغی
تصویر باغی
سرکش، نافرمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باهی
تصویر باهی
خانه تهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باوی
تصویر باوی
گوشه ایست در دستگاه همایون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانی
تصویر بانی
بر پا کننده ساختمان، بنا کننده، سازنده، موسس و پایه گذار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذاکی
تصویر ذاکی
تیز بوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانی
تصویر بانی
(پسرانه)
به وجود آورنده، عبری نام مردی از نسل جاد که از شجاعان زمان داوود (ع) بوده است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بامی
تصویر بامی
(دخترانه)
درخشان، لقب شهر بلخ
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاکی
تصویر کاکی
(پسرانه)
نام پدر ماکان دیلمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باقی
تصویر باقی
بازمانده، مانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شاکی
تصویر شاکی
دادخواه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاکی
تصویر پاکی
عفت، پاکیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
خدای نیکخواه آفریدگار نیکخواست و بالاخره بمقتضای مبرم اجل گرفتار آمده درمکه شریفه ودیعت حیات بمقتاضی اجل سپرد. بالاخره باستمالت محمد علی خان و غیره بازگشته بخدمت پادشاه آمد. توضیح این کلمه باین صورت در عربی نیامده و اخره بمعنی کندی و بطء است و بالاخره ظاهرا منحوتی است از یکی از دو صورت ذیل: جاء باخره وماعرفته الا باخره اخیرا (اقرب المورد) جاء اخیرا واخرا و اخریا و آخریا وباخره ای آخر کل شی (ذیل اقرب المورد لسان العرب) بهر حال گروهی (بالاخره) را جزو علطهای مشهور شمرده اند (ولی صاحب معیار اللغه در ضمن ضبط اوزان مختلف کلمه بالاخره را نیز ذکر کرده است. بجای این کلمه می توان آخر الامر و مانند آنها را بکار برد. خالق، پروردگار، خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باجی
تصویر باجی
در ترکی به معنی خواهر
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به باب، سید علی محمد شیرازی که خود را باب الله می دانست، پیروان محمد باب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادی
تصویر بادی
آغاز نخستین، آغازگر
فرهنگ لغت هوشیار
کلاه درازی که از برک یا نمد دوزند زاهدان و درویشان برسر گذارند برنس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاکی
تصویر زاکی
پاکیزه و نیکو
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی میمون کوچک با دمی بزرگ و پیکری پشم آلود و ریشی پهن و آن مخصوص آمریکاست و بمعنی نوشابه الکلی ژاپنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاکی
تصویر حاکی
حکایت کننده، ناقل، محدث، راوی، خبرگزار
فرهنگ لغت هوشیار