- باکتری
- موجود ذره بینی، میکروب
معنی باکتری - جستجوی لغت در جدول جو
- باکتری
- موجود زندۀ تک سلولی با شکل های مختلف کروی، بیضی، میله ای و مارپیچی و دارای سیتوپلاسم و هسته که بعضی از انواع آن برای انسان، جانوران و گیاهان مضر و بیماری زاست
- باکتری ((تِ))
- میکروب، موجود ریز ذره بینی که با چشم غیرمسلح دیده نمی شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مربوط به باختر، غربی
دستگاه ذخیره برق
دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحه های مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشین های دیگر به کار می رود، در امور نظامی واحد شمارش توپ خانه
میکروب شناسی
((~. یُ لُ))
فرهنگ فارسی معین
شاخه ای از علم میکروب شناسی که به بررسی باکتری ها و راه های مقابله با آن ها یا استفاده از آن ها می پردازد، باکتری شناسی
شاخه ای از میکروب شناسی که به مطالعۀ باکتری ها و روش های مقابله یا بهره گیری از آن ها می پردازد
Bacterial
бактериальный
bakteriell
бактеріальний
bakteryjny
bacteriano
batterico
bacteriano
bactérien
bacterieel
แบคทีเรีย
bakteri
بكتيريٌّ
बैक्टीरियल
חיידקי
bakteriyel
bakteria
ব্যাকটেরিয়া
بیکٹیریائی
اکتراث
زراعت کاری
شگفت کاری
حالت و کیفیت بیکار بیشغلی