- باژبان
- ماء مور وصول باج خراج ستان محصل مالیات
معنی باژبان - جستجوی لغت در جدول جو
- باژبان
- مامور وصول باج و خراج، باج دار، باژدار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی که نگاهدارنده باغ باشد
پرده ای است که بر تیر کشتی می بندند، خیمه کشتی
پرده ای که در کشتی بادی نصب می کنند برای استفاده از قوۀ وزش باد جهت حرکت دادن کشتی، خیمۀ کشتی، شراع، گریبان، سرآستین
بادبان اخضر: بادبان سبز، کنایه از آسمان
بادبان اخضر: بادبان سبز، کنایه از آسمان
بازدار، کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازیار
پارچه ای که به دکل کشتی بندند تا با وزیدن باد کشتی به حرکت درآید، شراع، آستین، گریبان، قبا، کنایه از آدم سبکسری که با مردم موأنست کند، پیاله، ساغر، پس و پیش گریبان
کسی که نگهبانی و پرورش گل های باغ را به عهده دارد
کسی که پیشه اش پرورش گل ها و درختان باغ است، نگهبان باغ، باغ پیرا
Horticulturist
садовник
Gärtner
садівник
ogrodnik
horticultor
orticoltore
horticultor
horticulteur
tuinbouwkundige
ชาวสวน
ahli hortikultura
باغيٌّ
bahçıvan
mtaalamu wa bustani
বাগানকর্মী
باغبان
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
خانه پدری، نام عشیره ای در کردستان، نام منطقه ای در کردستان، لقب چند تن از احکام سلسله بابان، شکرالله بابان چهره معاصر ادبیات کرد (نگارش کردی: بابان)