رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا بادیان ختایی: در علم زیست شناسی میوۀ درختی بومی شرق آسیا و شبیه آلش با گل های زرد که میوه اش مصرف دارویی دارد بادیان رومی: گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است
رازیانه، گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد، رازیان، وادیان، والان، رازِنَج، رازیانَج، رازیام، بادتُخم، بَرهِلیا بادیان ختایی: در علم زیست شناسی میوۀ درختی بومیِ شرق آسیا و شبیه آلش با گل های زرد که میوه اش مصرف دارویی دارد بادیان رومی: گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگ های باریک خوش بو شبیه شبت، گل های سفید و چتری، تخم های ریز، سبز رنگ و معطر، جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال می شود، در نفخ معده، دل درد، سوء هضم، تشنج، ضعف قوای دماغی، درد سینه و بواسیر نافع است
بادیانه. تخمی است دوائی، بعربی آنرا شمار و رازیانج گویند. گرم و خشک است در دوم. (آنندراج). تخم نباتی است بلندتر از زرعی، ساقش مربع و برگش باریک و خوشبو و گلش مایل بسپیدی و آن را انیسون گویند. مصلح ضرر چائی ختائی است که استعمال و شرب آن متداول شده. (انجمن آرا). گیاه معطری از طایفۀ چتریان که رازیانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 شود. رازیانج. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). بادتخم. وادیان. (شعوری از اختیارات). رازیانه. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). چارتخم: نیست مرا وقت ضعیفی هنوز بشکندش این شکر و بادیان. ناصرخسرو. (تر آن) گرم است بدرجۀ دوم و خشک بدرجۀ اول و خشک (آن) گرم و تر باشد سده را بگشاید و ادرار کند و رطوبتها را بگدازد و بادها را بشکند و آب او اندر چشم کشند چشم را روشن کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
بادیانه. تخمی است دوائی، بعربی آنرا شَمار و رازیانج گویند. گرم و خشک است در دوم. (آنندراج). تخم نباتی است بلندتر از زرعی، ساقش مربع و برگش باریک و خوشبو و گلش مایل بسپیدی و آن را انیسون گویند. مصلح ضرر چائی ختائی است که استعمال و شرب آن متداول شده. (انجمن آرا). گیاه معطری از طایفۀ چتریان که رازیانه نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 شود. رازیانج. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). بادتخم. وادیان. (شعوری از اختیارات). رازیانه. (محمود بن عمر ربنجنی) (بحر الجواهر). چارتخم: نیست مرا وقت ضعیفی هنوز بشکندش این شکر و بادیان. ناصرخسرو. (تر آن) گرم است بدرجۀ دوم و خشک بدرجۀ اول و خشک (آن) گرم و تر باشد سده را بگشاید و ادرار کند و رطوبتها را بگدازد و بادها را بشکند و آب او اندر چشم کشند چشم را روشن کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
بنا بتعبیر نظامی گنجوی منسوب به داود سلجوقی یعنی داود بن محمود بن ملکشاه سلجوقی از سلاجقۀ بزرگ است که از شوال 525تا جمادی الاخرۀ 526 هجری قمری سلطنت داشته است. بدین توضیح که نظامی در اقبالنامه، که آنرا بنام ملک عزالدین مسعود بن ارسلان سلجوقی حاکم موصل ساخته است، در ذکر نسب ممدوح یعنی در ذکر از پدر و جد او داود سلجوقی و محمود سلجوقی به نسبت داودیان و محمودیان تعبیر میکند و ابیات وی در این باره چنین است: سر سرفرازان و گردنکشان ملک عزدین قاهر شه نشان طرفدار موصل به فرزانگی قدرخان شاهان به مردانگی چو محمود با فر و فرهنگ و شرم چو داود ازو گشته پولاد نرم به طغرای دولت ز محمودیان بتوقیع نسبت ز داودیان. (اقبالنامه چ وحید ص 30)
بنا بتعبیر نظامی گنجوی منسوب به داود سلجوقی یعنی داود بن محمود بن ملکشاه سلجوقی از سلاجقۀ بزرگ است که از شوال 525تا جمادی الاخرۀ 526 هجری قمری سلطنت داشته است. بدین توضیح که نظامی در اقبالنامه، که آنرا بنام ملک عزالدین مسعود بن ارسلان سلجوقی حاکم موصل ساخته است، در ذکر نسب ممدوح یعنی در ذکر از پدر و جد او داود سلجوقی و محمود سلجوقی به نسبت داودیان و محمودیان تعبیر میکند و ابیات وی در این باره چنین است: سر سرفرازان و گردنکشان ملک عزدین قاهر شه نشان طرفدار موصل به فرزانگی قدرخان شاهان به مردانگی چو محمود با فر و فرهنگ و شرم چو داود ازو گشته پولاد نرم به طغرای دولت ز محمودیان بتوقیع نسبت ز داودیان. (اقبالنامه چ وحید ص 30)
از تیره ماگنولیاسه، منبتش چین، هند، فیلیپین، ژاپن و آمریکای شمالیست، قسمت قابل مصرف، میوه و مادۀ مؤثره، اسانس، رجوع به کارآموزی داروسازی ص 200 شود، اسم تازی رازیانج است و بفارسی رازیانه گویند، (فهرست مخزن الادویه)
از تیره ماگنولیاسه، منبتش چین، هند، فیلیپین، ژاپن و آمریکای شمالیست، قسمت قابل مصرف، میوه و مادۀ مؤثره، اسانس، رجوع به کارآموزی داروسازی ص 200 شود، اسم تازی رازیانج است و بفارسی رازیانه گویند، (فهرست مخزن الادویه)
رشته کوهی است در مغرب خونسار که از جنوب شرقی بکوههای دالان و حوازدان و سفیدکوه و قمشه متصل گردیده و پس از آن در همان امتداد کوه دمبالار و کوههای بوانات کشیده شده قلۀمرتفع آن در جنوب آباده موسوم به بل 4320 گز است
رشته کوهی است در مغرب خونسار که از جنوب شرقی بکوههای دالان و حوازدان و سفیدکوه و قمشه متصل گردیده و پس از آن در همان امتداد کوه دمبالار و کوههای بوانات کشیده شده قلۀمرتفع آن در جنوب آباده موسوم به بل 4320 گز است
به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق شهر فسا است، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا که در یک هزارگزی شمال فسا بر کنار شوسۀ فسا به اصطهبانات و نیریز در جلگه واقع است، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 775 تن سکنه، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، بی قید، متردد، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، شبان بی عصا، زن بی شوهر، (آنندراج) (منتهی الارب)، و رجوع به باهله شود، ناقه که آن را بی پستان بند یا بی مهار یا بی نشان گذاشته باشند، (آنندراج) (منتهی الارب)، اشتر ماده، ج، بهّل، بهل، آن اشتر که پستان بند ندارد، (مهذب الاسماء)، شتر ماده که سر پستان او را به رکو نبسته باشند، شتر مادۀ بی نشانه، شتر ماده که چوب در بینی او نکرده باشند، (از تاج العروس)
به مسافت کمی میانۀ شمال و مشرق شهر فسا است، (فارسنامۀ ناصری)، دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان فسا که در یک هزارگزی شمال فسا بر کنار شوسۀ فسا به اصطهبانات و نیریز در جلگه واقع است، ناحیه ای است با آب و هوای معتدل و 775 تن سکنه، محصول عمده آن غلات و پنبه و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)، بی قید، متردد، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، شبان بی عصا، زن بی شوهر، (آنندراج) (منتهی الارب)، و رجوع به باهله شود، ناقه که آن را بی پستان بند یا بی مهار یا بی نشان گذاشته باشند، (آنندراج) (منتهی الارب)، اشتر ماده، ج، بُهَّل، بُهل، آن اشتر که پستان بند ندارد، (مهذب الاسماء)، شتر ماده که سر پستان او را به رکو نبسته باشند، شتر مادۀ بی نشانه، شتر ماده که چوب در بینی او نکرده باشند، (از تاج العروس)
راوندیان. دراصل روندیان و معروف راوندیان است. (مجمل التواریخ و القصص ذیل 329) : به کوفه اندر جماعتی بودند که ایشان را روندیان خواندندی و به ربوبیت منصور همی گفتندو اصل ایشان از عبدالله رونده برخاست و تناسخ داشتند. (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راوندیه شود
راوندیان. دراصل روندیان و معروف راوندیان است. (مجمل التواریخ و القصص ذیل 329) : به کوفه اندر جماعتی بودند که ایشان را روندیان خواندندی و به ربوبیت منصور همی گفتندو اصل ایشان از عبدالله رونده برخاست و تناسخ داشتند. (مجمل التواریخ و القصص). و رجوع به راوندیه شود
قلعه ای است محکم در نزدیکی حلب. (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان) (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) بلوک مشجری است از نواحی حلب. (از معجم البلدان ج 4) (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
قلعه ای است محکم در نزدیکی حلب. (ناظم الاطباء) (از معجم البلدان) (از قاموس الاعلام ترکی ج 3) بلوک مشجری است از نواحی حلب. (از معجم البلدان ج 4) (از قاموس الاعلام ترکی ج 3)
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 36هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقعست، منطقه ای است کوهستانی با آب و هوائی معتدل و 20 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد، مزارع اسپرگ، زینسان، میان، سیامی پورک، کلاته غلام و حاجی قربان جزو این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، اندازه کننده باده و شراب، (ناظم الاطباء)
ده کوچکی است از دهستان نهارجانات بخش حومه شهرستان بیرجند که در 36هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقعست، منطقه ای است کوهستانی با آب و هوائی معتدل و 20 تن سکنه، آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو می باشد، مزارع اسپرگ، زینسان، میان، سیامی پورک، کلاته غلام و حاجی قربان جزو این ده است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)، اندازه کننده باده و شراب، (ناظم الاطباء)
میانجی. (آنندراج). صورتی است از پایندان بمعنی ضمین و کفیل. و رجوع به پایندان شود، منتشر کردن. فاش و برملا کردن، کنایه از فاش و رسوا کردن. (از آنندراج) : عیب صاحب هنران چند ببازار آری چند از آن گلبن پرگل کف پرخار آری. صائب
میانجی. (آنندراج). صورتی است از پایندان بمعنی ضمین و کفیل. و رجوع به پایندان شود، منتشر کردن. فاش و برملا کردن، کنایه از فاش و رسوا کردن. (از آنندراج) : عیب صاحب هنران چند ببازار آری چند از آن گلبن پرگل کف پرخار آری. صائب
سلسله ای از ملوک طبرستان که نخستین آنان باوندبن شاپوربن کیوس بن قبادبن فیروز بود و آخرین آنان بنام اسپهبد رستم بن شهریار به سال 416 هجری قمری در جنگ با علاءالدوله مقتول شد. ورجوع به چهارمقاله ص 49 و 190 و حبیب السیر چ خیام ج 2ص 418 و 421 و ج 3 ص 335 و 336 و فهرست زامباور شود
سلسله ای از ملوک طبرستان که نخستین آنان باوندبن شاپوربن کیوس بن قبادبن فیروز بود و آخرین آنان بنام اسپهبد رستم بن شهریار به سال 416 هجری قمری در جنگ با علاءالدوله مقتول شد. ورجوع به چهارمقاله ص 49 و 190 و حبیب السیر چ خیام ج 2ص 418 و 421 و ج 3 ص 335 و 336 و فهرست زامباور شود
دهی از دهستان چارکی بخش لنگۀ شهرستان لار. در 66 هزارگزی شمال باختر لنگه. سکنه 121 تن. محصول خرما. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). دوفرسخ ونیم میانۀ شمال و مشرق چارک است. (از فارسنامۀ ناصری)
دهی از دهستان چارکی بخش لنگۀ شهرستان لار. در 66 هزارگزی شمال باختر لنگه. سکنه 121 تن. محصول خرما. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). دوفرسخ ونیم میانۀ شمال و مشرق چارک است. (از فارسنامۀ ناصری)
نام حکومت و دولتی است که بنیادگذار آن قاوردبن چغری بیک برادر الب ارسلان است. و پس از او حکومت به فرزندان وی رسید. این دولت یکصد و پنجاه سال ادامه یافت. (433- 583 هجری قمری). و بدست ملک دینار منقرض گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537)
نام حکومت و دولتی است که بنیادگذار آن قاوردبن چغری بیک برادر الب ارسلان است. و پس از او حکومت به فرزندان وی رسید. این دولت یکصد و پنجاه سال ادامه یافت. (433- 583 هجری قمری). و بدست ملک دینار منقرض گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 537)
از امرای مغول زمان چنگیز هنگام حملۀ به ایران، در ترجمه تاریخ ادبیات ادوارد برون (از سعدی تا جامی) آمده است: در ترجمه لاتینی از نامه ای که باکونویان به پاپ نگاشته است یک جملۀتهدیدآمیز مخصوص موجود است که جوینی مورخ ایرانی نیز بهمان عبارت به آن اشاره میکند، (از سعدی تا جامی ص 10)، باکو ممکن است صورتی از باغو یا بایجو باشد
از امرای مغول زمان چنگیز هنگام حملۀ به ایران، در ترجمه تاریخ ادبیات ادوارد برون (از سعدی تا جامی) آمده است: در ترجمه لاتینی از نامه ای که باکونویان به پاپ نگاشته است یک جملۀتهدیدآمیز مخصوص موجود است که جوینی مورخ ایرانی نیز بهمان عبارت به آن اشاره میکند، (از سعدی تا جامی ص 10)، باکو ممکن است صورتی از باغو یا بایجو باشد
دهی از دهستان کنارک چاه بهار در 18هزارگزی باختر راه شوسۀ چاه بهار به ایرانشهر. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از چاه باران تأمین میشود. محصول عمده آن ذرت و خرما است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی از دهستان کنارک چاه بهار در 18هزارگزی باختر راه شوسۀ چاه بهار به ایرانشهر. سکنۀ آن 200 تن. آب آن از چاه باران تأمین میشود. محصول عمده آن ذرت و خرما است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)