آشپز. در لغت خوارزم بمعنی چاشنی گیر است. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 198). طباخ. قدار. (منتهی الارب). دیگ پز. پزنده. خوالیگر. خورده پز. مطبخی. خوراک پز. در هندوستان طباخ و آشپز را گویند. پیشکار طعام. (آنندراج). طباخ. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) : چون قسمت ارزاق کند شیر فلک را باورچی خوان تو زند نعره که نازو. شیخ آذری (از آنندراج). در مقدمۀکیتبومه نویان را از قوم نایمان که منصب باورچی داشت... فرستاد. (جامع التواریخ رشیدی). و توضع بین یدی کل امیر مائده و یأتی الباورچی و هو مقطع اللحم و علیه ثیاب حریر و قد ربط علیها فوطه حریر. (سفرنامۀ ابن بطوطه ص 220). و رجوع به تاریخ مبارک غازانی ص 332 و عالم آرای عباسی ص 775 شود
آشپز. در لغت خوارزم بمعنی چاشنی گیر است. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 198). طباخ. قدار. (منتهی الارب). دیگ پز. پزنده. خوالیگر. خورده پز. مطبخی. خوراک پز. در هندوستان طباخ و آشپز را گویند. پیشکار طعام. (آنندراج). طباخ. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) : چون قسمت ارزاق کند شیر فلک را باورچی خوان تو زند نعره که نازو. شیخ آذری (از آنندراج). در مقدمۀکیتبومه نویان را از قوم نایمان که منصب باورچی داشت... فرستاد. (جامع التواریخ رشیدی). و توضع بین یدی کل امیر مائده و یأتی الباورچی و هو مقطع اللحم و علیه ثیاب حریر و قد ربط علیها فوطه حریر. (سفرنامۀ ابن بطوطه ص 220). و رجوع به تاریخ مبارک غازانی ص 332 و عالم آرای عباسی ص 775 شود
باروش، نقاش مذهبی معروف ایتالیا که بسال 1535 میلادی در اوربینو متولد وبسال 1613 درگذشته است، و تابلوهای ارزنده ای از وی بجای مانده است، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
باروش، نقاش مذهبی معروف ایتالیا که بسال 1535 میلادی در اوربینو متولد وبسال 1613 درگذشته است، و تابلوهای ارزنده ای از وی بجای مانده است، رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود
حسین بن یوحن بن ابونه بن نعمان باوری. مدتها در اصفهان بود و از گروهی مردم دانشمند کسب دانش کرد و در اصفهان در ماه ربیع الاول سال 587 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
حسین بن یوحن بن ابونه بن نعمان باوری. مدتها در اصفهان بود و از گروهی مردم دانشمند کسب دانش کرد و در اصفهان در ماه ربیع الاول سال 587 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
میرحسین باوردی از شعرا و عرفاء بود و به ملازمت گیجیک میرزا به سفر کعبه رفت. ازوست: ای ز مهر عارضت گردون غلام یوسفی را کرده اند یعقوب نام. (از مجالس النفایس ص 97) ابومحمد عبدالله بن عقیل باوردی از باورد خراسان و معتزلی بود. در اصفهان سکونت داشت و پس از سال 420 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
میرحسین باوردی از شعرا و عرفاء بود و به ملازمت گیجیک میرزا به سفر کعبه رفت. ازوست: ای ز مهر عارضت گردون غلام یوسفی را کرده اند یعقوب نام. (از مجالس النفایس ص 97) ابومحمد عبدالله بن عقیل باوردی از باورد خراسان و معتزلی بود. در اصفهان سکونت داشت و پس از سال 420 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
منسوب به باورد را گویند. (برهان قاطع). منسوب است به شهرکی در خراسان که به وجوه ثلاثۀ اباورد وباورد و ابیورد خوانده میشود. (از انساب سمعانی) نوعی از آش آرد. (برهان قاطع) (آنندراج)
منسوب به باورد را گویند. (برهان قاطع). منسوب است به شهرکی در خراسان که به وجوه ثلاثۀ اباورد وباورد و ابیورد خوانده میشود. (از انساب سمعانی) نوعی از آش آرد. (برهان قاطع) (آنندراج)
این کلمه در معنی حاصل مصدری بکار رود اما نه جداگانه بلکه بصورت ترکیب آید چون: - بدباوری، دیرباوری، زودباوری، خوش باوری، در معانی بدباور بودن. دیرباور بودن. زودباور بودن. خوش باور بودن و غیره
این کلمه در معنی حاصل مصدری بکار رود اما نه جداگانه بلکه بصورت ترکیب آید چون: - بدباوری، دیرباوری، زودباوری، خوش باوری، در معانی بدباور بودن. دیرباور بودن. زودباور بودن. خوش باور بودن و غیره