جدول جو
جدول جو

معنی بانقوسا - جستجوی لغت در جدول جو

بانقوسا
(نَ)
کوهی در خارج شهر حلب از طرف شمال. (از معجم البلدان). و منسوب به آن بانقوسی است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ)
به معنی انجسا است که نوعی از سرخ مرد باشد و بعربی شجرهالدم خوانند، خون را ببندد. (برهان قاطع) (از هفت قلزم). ابوخلسا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
صورتی از کلمه باکوس، رب النوع شراب در میان یونانیان قدیم، و رجوع به باکوس شود، سبحان اﷲ والحمد ﷲ و لااله الااﷲ واﷲ اکبر، و نمازهای پنجگانه، (از تاج العروس) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، صلوات خمس، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
که نوا داشته باشد. با برگ و نوا. دارا. توانگر. (شرفنامۀ منیری). دارنده. مقابل بینوا. (فرهنگ لغات شاهنامه). باسامان. باسرانجام. (آنندراج) (هفت قلزم). نیکوحال. (ناظم الاطباء) :
دو مردند شاها بدین شهر ما
یکی بانوا دیگری بی نوا.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
در اصطلاح کفشدوزان آلتی است از آلات کفش دوزی که اطراف تخت کفش را جلا میدهد، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
منسوب به بانقوساست. کوهی در حومه حلب
لغت نامه دهخدا
(اَ)
انشوسا. حلوم. تنبل. (از دزی ج 1 ص 42) ، وقت. زمان. (فرهنگ سروری) :
چو شد صبح اقبال او آشکار
شد انگامۀ عشرت روزگار.
خواجو (از فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
نام قریه ای به کوفه در ساحل فرات، و گویند ابراهیم بدانجا نزول فرمود و از اینرو یهود مردگان را در آن بخاک سپارند تبرک را. (یادداشت مؤلف). نام ناحیه ای از کوفه. در اخبار است که ابراهیم خلیل بر خری از بابل خارج شد و لوط نیز همراهش بود تا به بانقیا رسید... اعشی گوید:
فما نیل مصر اذ تسامی عبابه
و لابحربانقیا اذا راح مفعما (الخ).
وباز گوید:
قدسرت مابین بانقیا الی عدن
و طال فی العجم تکراری و تسیاری.
در فتوح عرب نیز ذکر آن آمده است که چون خالد بن ولید به عراق آمد، بشیر بن سعد را به بانقیا فرستاد در برابر او فرخ بنداد با سپاهی برآمد ولی بشیر برآن سپاه چیره شد و فرخبنداد بقتل رسید. بشیر نیز مجروح شد و بازگشت و در عین التمردرگذشت. پس خالد، جریر بن عبداﷲ را به بانقیا فرستاد. بصبهری بن صلوبا با او مقابله کرد و سرانجام با هزاردرهم و یک طیلسان مصالحه کردند... (از معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا
ناحیه ایست در حیره از سرزمین عراق، خالد بن ولید درسال 12هجری قمری آنجا را تسخیر و با مردم مصالحه کرد و عاملی از جانب خود به آنجا فرستاد، (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
پانکره آس. لوزالمعده. غده ای که در عقب معده در جلو قولون قرار دارد و عصیری لزج ترشح میکند. رجوع به لوزالمعده شود، منادی کردن، اذان گفتن: در راه که او را می بردند، مؤذنی بانگ میگفت، چون به کلمه شهادت رسید... (تذکره الاولیاء عطار)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
قریه ای است در بالای نهروان. خطیب گوید گمان کنم این آبادی غیر از بعقوبا باشد که قریه ای مشهور در ده فرسخی بغداد است. و اگر همان قریه باشد لابد الف بدان الحاق شده است. (از معجم البلدان). در ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی آمده است: باعقوبا در ده فرسخی شمال بغدادواقع بود که کرسی نهروان علیا بشمار میرفت. (ص 64). ولی در صفحه 67 همان کتاب بنقل از حمداﷲ مستوفی گوید: نهروان شهر بزرگ است و از مداین سبعۀ عراق است... بر کنار آب تامره افتاده است و آن آب راآنجا نهروان خوانند و آن شهر اکنون به کلی خرابست وآن زمین از حساب جلولا و توابع بعقوبا باشد. (ترجمه سرزمین های خلافت شرقی ص 67). و رجوع به بعقوبا شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
عبدالقادر بن صالح بن عبدالرحمن حلبی بانقوسی فقیهی حنفی و فاضل بود. ’سلک النضار’ که شرحی بر الدر المختار است از اوست، همچنین ’تعلیق بر اوائل’ صحیح البخاری و شرحهای دیگری نیز دارد. او بسال 1142 هجری قمری تولد یافت و در 1199 هجری قمری درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 534)
صادق بن عبدالرحمن بانقوسی حلبی، از افاضل حلب بود و در آن شهر تولد یافت و بسال 1203 هجری قمری در همان شهر درگذشت، اشعاری دارد و کمال الدین عزی قطعه ای ازو آورده است. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 422). و رجوع به ریحانه الادب ج 1 شود
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شکوفۀ خربزه. ج، بناقیس. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گیاهی از تیره گاو زبانیان که در سراسر دنیا پراکنده اند. ریشه این گیاه سرخ رنگ است و گونه های مختلف آن سابقا در تداوی استعمال میشده انخسا حالوما حالوم القانت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانوا
تصویر بانوا
دارا، توانگر، نیکوحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنقوس
تصویر بنقوس
شکوفه خربوزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانوا
تصویر بانوا
مرفه
فرهنگ واژه فارسی سره
بافضیلت، پرهیزکار، پارسا، پاکدامن، خویشتن دار، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، متقی، متورع
متضاد: بی تقوا
فرهنگ واژه مترادف متضاد