جدول جو
جدول جو

معنی بانتا - جستجوی لغت در جدول جو

بانتا
نام دانشمندی که در 1916 میلادی توانست حالت ’بین جنسی’ را در بعضی از جانوران از آنجمله سیموسفالوس و تولوس کشف کند، (از بیولوژی تألیف خبیری ج 1 ص 252)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نام ایالتی در جزیره جاوه که مرکز آن بندر بانتام است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1221)
نام بندری است در جزیره جاوه، (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1221)
لغت نامه دهخدا
نام مجمع الجزایری در اوقیانوس کبیر
لغت نامه دهخدا
پارچۀ عریض، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام خطه ای است و آن عبارت است از قسمت جنوب شرقی مجارستان که از جنوب به رود خانه دانوب و از شمال به رودخانه موروس و از مشرق به کوهستان کارپات محدود است و حاصلخیزترین ناحیۀ مجارستان محسوب میشود، محصول عمده آن گندم، جو، انگور، پنبه، ارزن، کنف، کتان و تنباکو است، (از قاموس الاعلام ترکی)، نوار چسب، (لغات مصوبۀ فرهنگستان)،
- بی باندرل، کالایی که برچسب ندارد و غیرمجاز و قاچاق است،
، نوار دراز باریکی از پارچه که به بالای دکل یا چوب بیرق و غیره می بندند، (از لاروس)، بند تفنگ، بندی که کیسۀ سربازان به آن وصل است، (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
که نوا داشته باشد. با برگ و نوا. دارا. توانگر. (شرفنامۀ منیری). دارنده. مقابل بینوا. (فرهنگ لغات شاهنامه). باسامان. باسرانجام. (آنندراج) (هفت قلزم). نیکوحال. (ناظم الاطباء) :
دو مردند شاها بدین شهر ما
یکی بانوا دیگری بی نوا.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
طنطا، شهری است به مصر، در مرکز دلتای نیل و مرکز ناحیۀ غربیه، این شهر از لحاظ تجاری و مذهبی دارای اهمیت است، مسجد و قبر سیداحمد بدوی (قرن 12م،) در آنجا واقع است، مرکز چند رشته راه آهنهایی که به نقاط ساحلی ممتد میگردد، در این شهر قرار دارد، رجوع به لاروس قرن بیستم ذیل کلمه ’تانتاه’ و المنجد ذیل کلمه ’طنطا’ شود
لغت نامه دهخدا
کرسی بخش از ولایت تولوز در ایالات (هت - گارون) فرانسه، دارای 971 تن سکنه است
لغت نامه دهخدا
نام یکی از دو کودک روستائی که از دسیسۀ اونک خان بر قتل چنگیزخان آگاه شد و به اطلاع وی رسانید. صاحب حبیب السیر آرد: اونک خان خاطر بر آن قرار داد که سحرگاهی که چنگیزخان در خواب غفلت باشد بر سرش تازد و مهم او را بر طبق دلخواه حسّاد بسازد، قضا را در آن روز یکی از امراء صورت آن اندیشه را در خلوتی پیش خاتون خود حکایت میکرد و دو کودک که از رمه شیر آورده بودند و باتا و قیشلیق نام داشتند از بیرون خرگاه آن سخن را شنیده علی الفور متوجه اردوی چنگیزخان گشتند و کماهی حالات را بعرض رسانیدند... در وقت ظلام لیل که هر یک از آن دو خیل بمنزل خویش فرودآمدند... چنگیزخان نام کسانی را که در آن جنگ در ملازمتش بودند بر دفتر نوشته هر یک را منصبی مناسب مقرر فرمود و آن کودک را که خبر قصد اونک خان به وی رسانیده بود ترخان گردانید... و جمیع ترخانیان که در زمان سلاطین چنگیزخانی و خواقین تیمور گورکانی در بلاد ماوراءالنهر و خراسان اقامت داشتند از نسل باتا وقشلیق اند، و نسبت باتا و قشلیق [به تکلبیکوت بن اوزناوت میرسد. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 19 و 20)
لغت نامه دهخدا
گیشدر، و باتا در پنجاب متداول است، رجوع به گیشدر شود، حب السلاطین، (برهان)، حب السلاطین که او را دند نیز نامند، (آنندراج) (انجمن آرا) (جهانگیری) (شعوری)، رجوع به کرچک هندی شود، بهندی جمال گور گویند، (الفاظالادویه)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بانوا
تصویر بانوا
دارا، توانگر، نیکوحال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتا
تصویر باتا
گیشدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بانوا
تصویر بانوا
مرفه
فرهنگ واژه فارسی سره
نوعی گیاه بوته ای تیغ دار شبیه گون
فرهنگ گویش مازندرانی