جدول جو
جدول جو

معنی بامنجی - جستجوی لغت در جدول جو

بامنجی
(مَ)
منسوب به بامنج و بامنج همان بامئین است از نواحی هرات. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
بامنجی
(مَ)
ابونصرالیاس بن احمد بن محمود صوفی بامنجی از رواه بود و ابواسعد ازو حدیث شنید. در حدود 460 هجری قمری بدنیا آمدو در سال 542 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
ابوالغنائم اسعد بن احمد بن یوسف بامنجی از خطباء است و در صفر 548 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بامزگی
تصویر بامزگی
بامزه بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
خودپسندی، خودستایی، تکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رامندی
تصویر رامندی
از مردم رامند، لهجه ای ایرانی که در رامند به آن تکلم می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
همان بامئین است که دهی است از نواحی بادغیس، و منسوب به آن بامنجی است. (از معجم البلدان) (مرآت البلدان ج 1 ص 161)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
تکبر، عجب، کبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامعنی
تصویر بامعنی
با مغز، اصیل، معنی دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بامزگی
تصویر بامزگی
حالت بامزه بامزه بودن مقابل بی مزگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاآنجی
تصویر قاآنجی
کسی که اموال یا احشام قاآن را در تحویل داشت
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به نارنج آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند: آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست. (نظام قاری)، ساخته شده از نارنج
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته نایینی از مردم نایین منسوب به نایین اهل نایین نایینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برمنشی
تصویر برمنشی
خودپسندی، تکبر، والامنشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
((رِ))
هر یک از رنگ های واقع در طیف سرخ و زرد، به رنگ نارنج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
نارنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
Orange
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
orange
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
কমলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
כתום
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
オレンジの
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
橙色的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
rangi ya machungwa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
오렌지색의
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
jeruk
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
pomarańczowy
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
संतरी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
arancione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
naranja
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
orange
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
oranje
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
оранжевий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
оранжевый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
laranja
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نارنجی
تصویر نارنجی
ส้ม
دیکشنری فارسی به تایلندی