ابوالقاسم عبیدالله بن مبارک حسن بن طراد باماوردی ساکن قطیعۀ عجم در باب الازج بغداد. وی در حدود سال 539 هجری قمری تولد یافت و بسال 615هجری قمری درگذشت. عبیداﷲ و برادرش عبدالرحیم هر دو معروف به ’ابنی القابله’ بودند. (از معجم البلدان)
ابوالقاسم عبیدالله بن مبارک حسن بن طراد باماوردی ساکن قطیعۀ عجم در باب الازج بغداد. وی در حدود سال 539 هجری قمری تولد یافت و بسال 615هجری قمری درگذشت. عبیداﷲ و برادرش عبدالرحیم هر دو معروف به ’ابنی القابله’ بودند. (از معجم البلدان)
گوشت پخته و تره و خاگینه باشد که در نان تنک پیچند و مانندنواله سازند و با کارد پاره پاره کنند و خورند. و بجای حرف ثانی، رای بی نقطه هم بنظر آمده است. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (برهان) (از مجمعالفرس) (از شعوری) (ناظم الاطباء). مهنا. میسّر. (مهذب الاسماء). در پهلوی ’بژماورت’، بنابراین برماورد با دو راء غلط است. و معرب آن زمّاورد است. (از حاشیۀ برهان چ معین). بخراسان آنرا نواله گویند. ازجمله طعامهای سنگی (سنگین) است و بهتر آنست که از گوشتی لطیف سازند چون گوشت بزغاله و بره و زردۀ خایۀ مرغ. و سداب و کرفس بسیار کنند و طرخون و کوک نکنند و با سرکه و آبکامه خورند. مزاجهاء معتدل را بدینگونه بهتر باشد و مردم سردمزاج را به راسن و اشترغاز و زردۀ خایه و سداب و گوشت بره بهتر باشد و با آبکامه یا سرکه و اشترغاز خورد، و مردم گرم مزاج را بسینۀ مرغ مصوص و زردۀ خایه و کوک و گشنیز و اندکی طرخون بهتر باشد، و با سرکه خورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زماورد. نواله. نرگس خوان. نرگسۀخوان. نرجس المائده. لقمۀ خلیفه. لقمۀ قاضی. ساندویچ است و سلاطین ایران در هنگام جنگ غذا را منحصر بدان می کرده اند. و رجوع به نامۀ تنسر شود. ابوجامع. (یادداشت بخط دهخدا). زماورد معرب آنست و بفتح باء و ضم آن هر دو آمده و در لسان و قاموس ذیل مادۀ ’ورد’ آمده و از کتب ادبی نقل شده طعامی است از گوشت و تخم مرغ که آنرا ’لقمهالقاضی’ گویند. (از المعرب جوالیقی و حواشی آن ص 173) : و علی بن کامه بزماورد ترش دوست داشتی. (تاریخ بیهق ص 132). و رجوع به تاج العروس ذیل مادۀ ’ورد’ شود
گوشت پخته و تره و خاگینه باشد که در نان تنک پیچند و مانندنواله سازند و با کارد پاره پاره کنند و خورند. و بجای حرف ثانی، رای بی نقطه هم بنظر آمده است. (انجمن آرای ناصری) (آنندراج) (برهان) (از مجمعالفرس) (از شعوری) (ناظم الاطباء). مهنا. مُیسّر. (مهذب الاسماء). در پهلوی ’بَژْماوُرْت’، بنابراین برماورد با دو راء غلط است. و معرب آن زُمّاوَرْد است. (از حاشیۀ برهان چ معین). بخراسان آنرا نواله گویند. ازجمله طعامهای سنگی (سنگین) است و بهتر آنست که از گوشتی لطیف سازند چون گوشت بزغاله و بره و زردۀ خایۀ مرغ. و سداب و کرفس بسیار کنند و طرخون و کوک نکنند و با سرکه و آبکامه خورند. مزاجهاء معتدل را بدینگونه بهتر باشد و مردم سردمزاج را به راسن و اشترغاز و زردۀ خایه و سداب و گوشت بره بهتر باشد و با آبکامه یا سرکه و اشترغاز خورد، و مردم گرم مزاج را بسینۀ مرغ مصوص و زردۀ خایه و کوک و گشنیز و اندکی طرخون بهتر باشد، و با سرکه خورد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). زماورد. نواله. نرگس خوان. نرگسۀخوان. نرجس المائده. لقمۀ خلیفه. لقمۀ قاضی. ساندویچ است و سلاطین ایران در هنگام جنگ غذا را منحصر بدان می کرده اند. و رجوع به نامۀ تنسر شود. ابوجامع. (یادداشت بخط دهخدا). زماورد معرب آنست و بفتح باء و ضم آن هر دو آمده و در لسان و قاموس ذیل مادۀ ’ورد’ آمده و از کتب ادبی نقل شده طعامی است از گوشت و تخم مرغ که آنرا ’لقمهالقاضی’ گویند. (از المعرب جوالیقی و حواشی آن ص 173) : و علی بن کامه بزماورد ترش دوست داشتی. (تاریخ بیهق ص 132). و رجوع به تاج العروس ذیل مادۀ ’ورد’ شود
منسوب به باورد را گویند. (برهان قاطع). منسوب است به شهرکی در خراسان که به وجوه ثلاثۀ اباورد وباورد و ابیورد خوانده میشود. (از انساب سمعانی) نوعی از آش آرد. (برهان قاطع) (آنندراج)
منسوب به باورد را گویند. (برهان قاطع). منسوب است به شهرکی در خراسان که به وجوه ثلاثۀ اباورد وباورد و ابیورد خوانده میشود. (از انساب سمعانی) نوعی از آش آرد. (برهان قاطع) (آنندراج)
میرحسین باوردی از شعرا و عرفاء بود و به ملازمت گیجیک میرزا به سفر کعبه رفت. ازوست: ای ز مهر عارضت گردون غلام یوسفی را کرده اند یعقوب نام. (از مجالس النفایس ص 97) ابومحمد عبدالله بن عقیل باوردی از باورد خراسان و معتزلی بود. در اصفهان سکونت داشت و پس از سال 420 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
میرحسین باوردی از شعرا و عرفاء بود و به ملازمت گیجیک میرزا به سفر کعبه رفت. ازوست: ای ز مهر عارضت گردون غلام یوسفی را کرده اند یعقوب نام. (از مجالس النفایس ص 97) ابومحمد عبدالله بن عقیل باوردی از باورد خراسان و معتزلی بود. در اصفهان سکونت داشت و پس از سال 420 هجری قمری درگذشت. (از معجم البلدان)
علی بن محمد بن حبیب بصری مکنی به ابوالحسن (364-450 هجری قمری) از علماء و فقها و قضات مشهور عصر خویش بود. در بصره تولد یافت و در همانجا از ابوالقاسم صیمری و به بغداد از ابوحامد اسفراینی علم فقه آموخت و در شهرهای بسیار عهده دار منصب قضا شد. سرانجام دربغداد اقامت گزید و در زمان القائم بامرالله عباسی عنوان قاضی القضات یافت و در پیش خلفا منزلتی رفیع به دست آورد. ماوردی از فقهای شافعی بود و به مذهب اعتزال تمایل داشت. وی در بغداد وفات یافت و در ’باب حرب’ مدفون گردید. او را تألیفات بسیار است از آن جمله: ادب الدنیا و الدین. الاحکام السلطانیه. العیون و النکت. الحاوی در فقه شافعی. نصیحهالملوک. فی سیاسه الحکومات. اعلام النبوه. معرفهالفضائل. الامثال والحکم. الاقناع در فقه. قانون الوزاره و سیاسه الملک و جز اینها. و رجوع به وفیات الاعیان و اعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 146و روضات الجنات ص 483 و معجم المطبوعات ص 1611 شود
علی بن محمد بن حبیب بصری مکنی به ابوالحسن (364-450 هجری قمری) از علماء و فقها و قضات مشهور عصر خویش بود. در بصره تولد یافت و در همانجا از ابوالقاسم صیمری و به بغداد از ابوحامد اسفراینی علم فقه آموخت و در شهرهای بسیار عهده دار منصب قضا شد. سرانجام دربغداد اقامت گزید و در زمان القائم بامرالله عباسی عنوان قاضی القضات یافت و در پیش خلفا منزلتی رفیع به دست آورد. ماوردی از فقهای شافعی بود و به مذهب اعتزال تمایل داشت. وی در بغداد وفات یافت و در ’باب حرب’ مدفون گردید. او را تألیفات بسیار است از آن جمله: ادب الدنیا و الدین. الاحکام السلطانیه. العیون و النکت. الحاوی در فقه شافعی. نصیحهالملوک. فی سیاسه الحکومات. اعلام النبوه. معرفهالفضائل. الامثال والحکم. الاقناع در فقه. قانون الوزاره و سیاسه الملک و جز اینها. و رجوع به وفیات الاعیان و اعلام زرکلی چ 2 ج 5 ص 146و روضات الجنات ص 483 و معجم المطبوعات ص 1611 شود
گوشت پخته و سبزی و تخم مرغ پخته است که درنان پیچند و با کارد قطعه قطعه کرده و خورند. گوشت پخته و تره و خاگینه باشد که در نان تنک پیچند و مانند نواله سازند و با کارد پاره پاره کنند و خورند لقمه القاضی قاضی ساندویچ
گوشت پخته و سبزی و تخم مرغ پخته است که درنان پیچند و با کارد قطعه قطعه کرده و خورند. گوشت پخته و تره و خاگینه باشد که در نان تنک پیچند و مانند نواله سازند و با کارد پاره پاره کنند و خورند لقمه القاضی قاضی ساندویچ