- بام
- طرف بیرونی سقف خانه، پشت بام، سقف، و بمعنی صبح زود
معنی بام - جستجوی لغت در جدول جو
- بام
- طرف بیرونی سقف بنا، پشت بام
نزدیک طلوع آفتاب، بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، غادیه، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه
بم،برای مثال به سوز نالۀ زارم ز عشاق / نوای زیروبامی برنیاید (خواجو - ۲۶۱)
- بام
- صبح، پگاه
- بام
- پوشش بالایی ساختمان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درخشان درخشنده، لقب شهر بلخ
پابند وگرفتار
تو سری با کف دست زدن
پامس، پابند، گرفتار، بیچاره، درمانده
بلمه، ریش بلند و انبوه، ویژگی مردی که ریش بلند و انبوه داشته باشد
وام، قرض
قرض، دین. وام، اوام
وام، قرض
صبح بخیر
صبح به خیر
گیاهی از تیره پنیرکیان که یک ساله است و ساقه اش ببلندی یک متر میرسد. برگهایش مانند خطمی متناوب و پهن و پنجه یی و سبز تیره گلهایش منفرد و زرد رنگ است و قسمت مرکزی گلبرگها بسرخی میگراید
هنگام صبح، صبحگاه، بامداد
با مغز، اصیل، معنی دار
سنگی مدور و طولانی تراشیده که آنرا بر بام خانه غلطانند تا سطح بام سخت و محکم شود بام غلطان
حالت بامزه بامزه بودن مقابل بی مزگی
جوانمرد، مردمانی پاک جامه، جنگی، میهماندار
هنگام بامداد بامگاه
صبح و صبحگاهان، وقت طلوع فجر، صباح، پیش از طلوع آفتاب
حیله و مکر در کاری، حقه، نادرستی، دوز و کلک، تزویر، تقلب
فرانسوی خیزران پارسی است و تازی گشته آن خیزران است تازی است خیزران
با دست زدن بر سر کسی بقوت
سنگی مدور و طولانی تراشیده که آنرا بر بام خانه غلطانند تا سطح بام سخت و محکم شود بام غلطان
با دست زدن بر سر کسی بقوت
کوس نقاره
نردبان
کاهگل کننده پشت بام