- بالیاقت
- کسی که لیاقت داشته باشد، کسی که لایق است
معنی بالیاقت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شایسته
دوباره بدست آوردن
شایستگی
دیندار متدین دین دار بادین مقابل بی دیانت بی دین
به دست آوردن دوبارۀ مواد قابل مصرف از مواد استفاده شده، یافتن دوبارۀ چیزی، دریافت
آن چه که بی زحمت و رنج به دست آید، به دست آوردن مواد قابل استفاده از موادی که قبلاً مصرف شده اند، پیدا کردن و به دست آوردن آن چه گم شده است
باج، پاژ
به زاد به خود به خود بذات ذاتا بخودی خود بگوهر مقابل باعرض بالغیر: (حرکت بالذات)، داتی اصلی: (و یتحمل که بعضی فقرات طفیلی آنچه مقصود بالذات بود در این کتاب عالم آرا در رشته تحریر در آمده باشد که محل اعتراض معترضان بوالفضل تواند بود)
بازمانده ها
پولی که دولت از اشخاص و مؤسسات می گیرد
جمع واژۀ عالیه، عالی، بسیار خوب، دارای کیفیت خوب، بزرگ، مهم، رفیع، بلند
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، جمع واژۀ باقی
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
باقیات صالحات: کارهای خوب و آثار خوب که از انسان باقی بماند
جمع عالیه، بنگرید به عالیه جمع عالیه: حضرات عالیات عتبات عالیات
باج و خراج، سهمی است که بموجب اصل تعاون و بر وفق مقررات هر یک از سکنه کشور موظف است که از ثروت و در آمد خود بمنظور تامین هزینه های عمومی و حفظ منافع اقتصادی یا سیاسی یا اجتماعی کشور بقدر قدرت و توانائی خود بدولت بدهد
جمع باقیه
باقیات صالحات: عمل های نیک، کارهای نیکو
باقیات صالحات: عمل های نیک، کارهای نیکو
جمع عالیه، عتبات عالیات
پولی که دولت برای کارهای عمومی و اداره کشور از مردم می گیرد، تاکس، باج، خراج
شایستگی
جمع بلیه، رنج ها سختی ها جمع بلیه
جمع الیه، دنبه ها
بلیّه ها، مصیبت ها، پیشامدهای بد، رنجها، جمع واژۀ بلیّه
سزاواری، شایستگی، زیبائی، برازندگی
شایستگی، سزاواری
Merit, Deservedness
merecimento, mérito
Verdienst
zasługiwność, zasługa
заслуженность , достоинство
заслуга , гідність
verdiendheid, verdienste
merecimiento, mérito
mérite
merito