خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی پَربار، پَروارِه، فَروار، فَروارِه، فَراوار، فَربال، بَربار، بَروار، بَروارِه، غُرفِه
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 8 هزارگزی باختری بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 1133تن سکنه. آب آنجا از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 8 هزارگزی باختری بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 1133تن سکنه. آب آنجا از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اطاقی در طبقۀ دوم عمارت دوطبقه. اطاقی که بر پشت بام سازند. (از آنندراج). اطاقی که فوق اطاق دیگر ساخته شده باشد. (فرهنگ نظام). منظر. عمارت فوقانی. (ناظم الاطباء). خانه طبقۀدوم. (لغت محلی شوشتر). خانه روی خانه: از هوای قامتش تا پر شده ست سینۀ صدچاک بالاخانه است. میرزاعبدالغنی (از آنندراج)
اطاقی در طبقۀ دوم عمارت دوطبقه. اطاقی که بر پشت بام سازند. (از آنندراج). اطاقی که فوق اطاق دیگر ساخته شده باشد. (فرهنگ نظام). منظر. عمارت فوقانی. (ناظم الاطباء). خانه طبقۀدوم. (لغت محلی شوشتر). خانه روی خانه: از هوای قامتش تا پر شده ست سینۀ صدچاک بالاخانه است. میرزاعبدالغنی (از آنندراج)
دهی از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد 9 هزارگزی شمال باختری دورود و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ دورود به بروجرد، جلگه معتدل، سکنۀ آن 173 تن، شیعه، لری و آب آن ازرودخانه و محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد 9 هزارگزی شمال باختری دورود و 3 هزارگزی شمال راه شوسۀ دورود به بروجرد، جلگه معتدل، سکنۀ آن 173 تن، شیعه، لری و آب آن ازرودخانه و محصول آن غلات و تریاک و شغل اهالی زراعت است، راه مالرو دارد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
از دیه های سدن رستاق مازندران. (از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 168). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری کرد کوی و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ کردکوی بگرگان در دامنه واقع شده است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 2430 تن سکنه دارد آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و غلات و حبوبات و توتون سیگارو شغل مردانش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. زارعین آن در اراضی النگه و کردکوی زراعت میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
از دیه های سدن رستاق مازندران. (از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 168). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری کرد کوی و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ کردکوی بگرگان در دامنه واقع شده است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 2430 تن سکنه دارد آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و غلات و حبوبات و توتون سیگارو شغل مردانش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. زارعین آن در اراضی النگه و کردکوی زراعت میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
کنایه از آن است که کسی چیزی را زیاده از آنچه هست وانماید. (برهان قاطع). یعنی زیاده از آنچه هست خود راوانمودن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خود را زیادتر از آنچه هست وانمودن. (فرهنگ نظام) : یک خود را بصد سازد ظهوری خرج در مجلس کند تا مدعی را زیر، بالاخوانیی دارد. ظهوری (از آنندراج). چو دید از قامت او سرو نرخ خویش را نازل ز بالاخوانی بیجای قمری منفعل باشد. محسن تأثیر (از آنندراج) ، قسمی از پارچۀ صاف و کهنه. (ناظم الاطباء). پارچۀ کلفت پشمین که در زیر پالان اسب باری و یا شتر باری نهند. (ناظم الاطباء) ، پلاس که در راهرو اطاق گسترند. (ناظم الاطباء)
کنایه از آن است که کسی چیزی را زیاده از آنچه هست وانماید. (برهان قاطع). یعنی زیاده از آنچه هست خود راوانمودن. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری). خود را زیادتر از آنچه هست وانمودن. (فرهنگ نظام) : یک خود را بصد سازد ظهوری خرج در مجلس کند تا مدعی را زیر، بالاخوانیی دارد. ظهوری (از آنندراج). چو دید از قامت او سرو نرخ خویش را نازل ز بالاخوانی بیجای قمری منفعل باشد. محسن تأثیر (از آنندراج) ، قسمی از پارچۀ صاف و کهنه. (ناظم الاطباء). پارچۀ کلفت پشمین که در زیر پالان اسب باری و یا شتر باری نهند. (ناظم الاطباء) ، پلاس که در راهرو اطاق گسترند. (ناظم الاطباء)
از اتراک سلطانی در سمرقند در زمان حملۀ چنگیز: چندان مرد از مغول و حشری مجتمع شده بودند که عدد آن بر عدد ریگ بیابان و قطار باران فزون بود بر محیط شهر ایستاده از شهر البارخان و شیخ خان و بالاخان و بعضی خانان دیگر بصحرا رفتند، رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 92 شود، این کلمه بجای ’آسانسور’ پذیرفته شده است، دستگاهی که درون آن جای گیرند و به طبقات ساختمان برروند و فرود آیند، (لغت مصوبۀ فرهنگستان)، برشو
از اتراک سلطانی در سمرقند در زمان حملۀ چنگیز: چندان مرد از مغول و حشری مجتمع شده بودند که عدد آن بر عدد ریگ بیابان و قطار باران فزون بود بر محیط شهر ایستاده از شهر البارخان و شیخ خان و بالاخان و بعضی خانان دیگر بصحرا رفتند، رجوع به جهانگشای جوینی ج 1 ص 92 شود، این کلمه بجای ’آسانسور’ پذیرفته شده است، دستگاهی که درون آن جای گیرند و به طبقات ساختمان برروند و فرود آیند، (لغت مصوبۀ فرهنگستان)، برشو