جدول جو
جدول جو

معنی بالاجاده - جستجوی لغت در جدول جو

بالاجاده
(دَ / دِ)
از دیه های سدن رستاق مازندران. (از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 168). و در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان سدن رستاق بخش کردکوی شهرستان گرگان که در 7 هزارگزی جنوب خاوری کرد کوی و 3 هزارگزی جنوب شوسۀ کردکوی بگرگان در دامنه واقع شده است. ناحیه ایست دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 2430 تن سکنه دارد آب آنجا از قنات و رودخانه تأمین میشود. محصول عمده آن برنج و غلات و حبوبات و توتون سیگارو شغل مردانش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان شال و کرباس بافی است. زارعین آن در اراضی النگه و کردکوی زراعت میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بالاخانه
تصویر بالاخانه
خانه ای که بالای خانۀ دیگر ساخته می شود، اتاقی که در طبقۀ دوم یا سوم یا بالاتر ساخته شده، بالاخانۀ تابستانی
پربار، پرواره، فروار، فرواره، فراوار، فربال، بربار، بروار، برواره، غرفه
فرهنگ فارسی عمید
(دَ)
از ادبا و معاریف مصر که در رجب سال 1023 هجری قمری درگذشت. از نوشته های او مکاتیبی است که به قاضی محمد دراز المکی و شیخ عبدالرحمن مرشدی نوشته و باقی مانده است. رجوع به سلافهالعصر ص 419 و 420 شود
لغت نامه دهخدا
(پَ جَ / جِ تَ)
مرکّب از: ب + ال + اصاله، شخصاً. بخودی خود. (ناظم الاطباء)، اصالهً و رجوع به اصاله و اصل شود
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ)
ریع. ریع. (مهذب الاسماء). فزونی هرچیز چون خمیر و آرد و تخم و مانند آن. گوالش
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل که در 8 هزارگزی باختری بنجار و 3 هزارگزی راه فرعی ادیمی به زابل در جلگه واقع است. ناحیه ایست دارای آب و هوای گرم معتدل و 1133تن سکنه. آب آنجا از رود خانه هیرمند تأمین میشود. محصول عمده آن غلات، لبنیات. شغل مردمش زراعت و گله داری و گلیم و کرباس بافی. راه آنجا مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
اطاقی در طبقۀ دوم عمارت دوطبقه. اطاقی که بر پشت بام سازند. (از آنندراج). اطاقی که فوق اطاق دیگر ساخته شده باشد. (فرهنگ نظام). منظر. عمارت فوقانی. (ناظم الاطباء). خانه طبقۀدوم. (لغت محلی شوشتر). خانه روی خانه:
از هوای قامتش تا پر شده ست
سینۀ صدچاک بالاخانه است.
میرزاعبدالغنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + اراده، بدون اراده. بی خویشتن. مقابل بااراده. (از فرهنگ فارسی معین)، مقابل ارادی. غیرارادی. سهواً. ندانسته. نفهمیده. نه برقصد، عین بلاثق، چشمۀ پرآب. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، جمع واژۀ بلثق. (از ذیل اقرب الموارد از ابن الاعرابی)، رجوع به بلثق شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بالاصاله
تصویر بالاصاله
از سوی خود از سوی خود از جانب خود اصاله مقابل وکاله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالاراده
تصویر بالاراده
به خواست به آهنگ از روی اراده بقصد مقابل بلا اراده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالاخانه
تصویر بالاخانه
((نِ))
ساختمان کوچک با یک یا چند اتاق در قسمت فوقانی خانه و مستقل از آن
بالاخانه را اجاره دادن: کنایه از عقل سالم نداشتن، سخنان پریشان و نامربوط گفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
مع الإرادة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
Determinedly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
de manière déterminée
دیکشنری فارسی به فرانسوی
روستایی در جنوب شرقی شهر کردکوی که دارای نام های بال ده، بال
فرهنگ گویش مازندرانی
بالا جاده، آبادی ای بزرگ در جنوب شرقی کردکوی از سدن رستاق
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
решительно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
결단력 있게
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
عزم کے ساتھ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
দৃঢ়ভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
kwa kujitolea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
kararlı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
בנחישות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
決然と
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
entschlossen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
दृढ़ता से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
dengan tekad
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
อย่างเด็ดเดี่ยว
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
con determinación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
determinatamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
com determinação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
坚定地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
stanowczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
рішуче
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از با اراده
تصویر با اراده
vastberaden
دیکشنری فارسی به هلندی