جدول جو
جدول جو

معنی باقر - جستجوی لغت در جدول جو

باقر
(پسرانه)
شکافنده، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایرآنکه به سالار ملی ملقب گردید
تصویری از باقر
تصویر باقر
فرهنگ نامهای ایرانی
باقر
شکافنده، گشاینده، باز کننده، در علم زیست شناسی شیر
تصویری از باقر
تصویر باقر
فرهنگ فارسی عمید
باقر
(قِ)
گوغری. از سران طوایف کرمان که در زمان حملۀ آقا محمدخان قاجار بکرمان، با باباخان همراهی و همکاری کرده است. (از تاریخ وزیری کرمان ص 355)
لغت نامه دهخدا
باقر
(قِ)
امام محمد. لقب امام (پنجم) ابی عبداﷲ و ابی جعفر محمد بن امام علی زین العابدین بن امام حسین بن علی بن ابی طالب باشد. وی بسال 57 هجری قمری در مدینه تولد یافت، مادرش فاطمه دختر حسن بن علی بود، 57 سال زندگی کرد و در مدینه بسال 114 هجری قمری درگذشت و در بقیع نزد پدرش بخاک سپرده شد. این لقب بمناسبت تبحر امام در علوم بایشان داده شده است. (از تاج العروس) (منتهی الارب). چه او علوم النبیین را میشکافت. (یادداشت مؤلف). ولادت آنحضرت روز دوشنبه سیم صفر یا در غرۀ رجب سال 57 هجری قمری در مدینۀ منوره واقع شد. آن حضرت در واقعۀ کربلا حضور داشت و در آنوقت چهار سال از سن مبارکش گذشته بود، مادرش حضرت فاطمه دختر امام حسن مجتبی بود که او را ام عبداﷲ میگفتند، القاب شریفه اش باقر و شاکر و هادی است. در تذکرۀ سبط ابن الجوزی مسطور است که آنحضرت را باقر نامیدند از کثرت سجود آن حضرت، و بعضی گفته اند که آن حضرت را بسبب غزارت و کثرت علمش باقر نامیدند. نقش نگین آن حضرت ’العزهللّه’ و ’العزهللّه جمیعاً’ بوده. در تاریخ وفات آن حضرت اختلاف است و اقرب احتمال آن است که روز دوشنبه هفتم ذی حجۀ سال 114 هجری قمری اتفاق افتاده است در مدینۀ مشرفه، و این در ایام خلافت هشام بن عبدالملک بود، و گفته شد که آن حضرت را ابراهیم بن ولیدبن عبدالملک بن مروان به زهر شهید کرده و شاید به امر هشام بوده، و قبر مقدس آن حضرت باتفاق در بقیع واقع شده در پهلوی پدر و جد بزرگوارش حضرت امام حسن. اولاد آن حضرت بروایت شیخ مفید و طبرسی و دیگران از ذکور و اناث هفت نفرند: ابوعبداﷲ جعفر بن محمد و عبداﷲ از بطن ام فروه دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر، ابراهیم و عبیداﷲ از بطن ام حکیم و هر دو در ایام حیات پدردر گذشتند، علی و زینب و ام سلمه که از ام ولد بودند (بعضی گویند ام سلمه از مادر دیگر بوده است). (از منتهی الآمال ج 2 ص 78). و رجوع به محمدباقر، و همچنین به حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 68- 70 و تذکرهالاولیاءعطار ج 2 ص 266 و کتب تواریخ اسلامی شود:
سپس باقر و سجاد روم در ره دین
تو بقر رو سپس عامه کایشان بقرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
باقر
(قِ)
نام قریه ای در ترکمنستان شوروی مابین عشق آباد و فیروزه. اخیراً از جهت کشف آثار تاریخی در پایۀ سلسلۀ کوپت داغ نزدیک قریۀ باقر حفریاتی شده است و آثار قدیم معبد پارتیها و آلات و اسباب چندی که مربوط به مراسم دینی آنها بوده در محل مذکور کشف و ثابت شده است که شهر نسا پایتخت قدیم دولت پارت که بکلی مفقودالاثر بوده و علماء آثار قدیمه قرنهای متمادی در تفحص آن بودند، در آن محل مدفون است. عملیات حفاری تعقیب شده و تاکنون قسمتی از غرفات معبد و راه زیرزمینی که معبد را تا قصر سلطنتی مربوط میداشته و خطوط معابر عمده از زیرخاک بیرون آمده است. قطر دایرۀ این شهر 4 هزارگز و نیم است و در اطراف آن دیواری بارتفاع 8 گز کشیده شده بود. در وسط شهر از چهار طرف خیابانهای وسیع دیده میشود که بوسیلۀ گودال عمیقی در مرکز بهم وصل میگردد. گودال مذکور از قرار معلوم آب انبار بزرگی بوده است که درمرکز شهر واقع بود و بواسطۀ نقب های زیرزمین با چشمه های کوپت داغ ارتباط می یافته است. در نتیجه حفریات دو مجسمه و یک کلۀ شیر که از گل پختۀ سرخ رنگ میباشد یافته اند. (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2642)
لغت نامه دهخدا
باقر
(قِ)
شکافنده و گشاینده و وسعت دهنده. (از اقرب الموارد). شکافنده و گشاینده و فراخ کننده. (از منتهی الارب). شکافنده و گشاینده. (ناظم الاطباء).
لغت نامه دهخدا
باقر
شکافنده و گشاینده، مرد بسیار علم، فراخ کننده
تصویری از باقر
تصویر باقر
فرهنگ لغت هوشیار
باقر
((قِ))
شکافنده، گشاینده
تصویری از باقر
تصویر باقر
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بابر
تصویر بابر
(پسرانه)
ببر، لقب بعضی از پادشاهان ترک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادر
تصویر بادر
(دخترانه)
حرکت باد، فریشته مأمور باد (نگارش کردی: بادهر)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باور
تصویر باور
(دخترانه و پسرانه)
مرز میان دو کشتزار (نگارش کردی: باوهر)، مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یایقین انسان می شود
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ قِ)
آبی است مر بنی فزاره را. (منتهی الارب) (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عَ قِ)
رجوع به عبقر شود
لغت نامه دهخدا
(قِ رَ)
تأنیث باقر. شکافنده.
- رجل باقره، آنکه درعلوم جستجو کند و ژرف نگرد. (از تاج العروس).
- فتنه باقره، ف تنه عظیم ووسیع. (از تاج العروس) و در حدیث آمده است: ستأتی علی الناس فتنه باقره تدع الحلیم حیران. فتنه ای تفرقه انداز و مزیل الفت. (ناظم الاطباء) (آنندراج). یعنی شکافندۀ الفت و شق کننده عصا. (از اقرب الموارد). ورجوع به باقر شود.
لغت نامه دهخدا
(قِرَ)
از قرای یمامه است و دو قریه بدین نام است. (از تاج العروس) (معجم البلدان) (مراصدالاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
زید بن احمد باقری علوی، او در زمان متوکل عباسی خروج کرد ولی جمعی که با او همعهد و هم سوگند بودند ازو برگشتند و در جنگ بر دست لشکر متوکل گرفتار شد. (از تاریخ گزیده چ عکسی ص 325)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
دهی است از دهستان رستم بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در9 هزارگزی باختر فهلیان و بر کنار شوسۀ کازرون به بهبهان در دامنه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 250 سکنه. آب آنجا از رود خانه فهلیان و چشمه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و حبوبات و برنج و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
بترکی قید است، و قید باقلی شیح است، (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
منسوب به باقر
لغت نامه دهخدا
تصویری از باور
تصویر باور
تصدیق سخن، قبول داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواقر
تصویر بواقر
جمع بقره، ورزوها گاوان نر گاوان ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایر
تصویر بایر
زمین خراب، نا مزروع، خاک مرده، ویران، بی بنا، بی زرع وکشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارق
تصویر بارق
تابان، ابر درخشار برق زننده درخشنده تابان، ابر با برق و درخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
روشن آشکار، برتر داناتر، ملازرگ رگ کوچکی درسر روشن درخشان، آشکار هویدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابقر
تصویر ابقر
شوره شوره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بائر
تصویر بائر
خراب، ویران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقع
تصویر باقع
کفتار پیسه دار، سگ پیسه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقل
تصویر باقل
گول، تره فروش، زمین سبز، دانه خور پرنده نشمه دار چوغان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باصر
تصویر باصر
چشم دارنده، نگاه تیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقی
تصویر باقی
ثبات، با ثبات، دائم، برقرار، همیشه، استوار، جاویدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باکر
تصویر باکر
بامداد سپیده دم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بقار
تصویر بقار
گاو دار، آهنگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باحر
تصویر باحر
گول خل، خون ناب، خون زاهدان، دروغگوینده، هامی (حیران)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقی
تصویر باقی
بازمانده، مانده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باور
تصویر باور
اعتماد، ایمان، یقین، عقیده
فرهنگ واژه فارسی سره