جدول جو
جدول جو

معنی باقا - جستجوی لغت در جدول جو

باقا
دهی است از توابع نابلس، (الاعلام زرکلی ج 8 ص 41)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بابا
تصویر بابا
(پسرانه)
پدر بزرگ، با احترام اسم از پدر بردن، تخلص شاعرکرد، حسین کرم الله، نام شاعرو عارف کرد، بابا طاهر عریان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باقر
تصویر باقر
(پسرانه)
شکافنده، لقب امام پنجم شیعیان، نام یکی از رهبران دوره انقلاب مشروطیت ایرآنکه به سالار ملی ملقب گردید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بالا
تصویر بالا
(پسرانه)
قیافه (نگارش کردی: باا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باوا
تصویر باوا
(پسرانه)
بابا (نگارش کردی: باوا)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بایا
تصویر بایا
(پسرانه)
بایسته، ضروری
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ابقا
تصویر ابقا
باقی گذاشتن، برجا گذاشتن چیزی، پایدار نگه داشتن، زنده داشتن، رحم کردن به حال کسی، ترحم، شفقت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بابا
تصویر بابا
پدر، مردی که فرزند داشته باشد، سرپرست و بزرگتر خانواده، ابی، ابا، والد، اتا، بابو، اب، آتابرای مثال طفل تا گیرا و تا پویا نبود / مرکبش جز گردن بابا نبود (مولوی - ۷۲)، پدربزرگ
عنوانی برای برخی از عارفان مثلاً باباطاهر عریان
عنوانی غیر محترمانه برای شخص مجهول یا کسی که نمی خواهند نامش را ببرند، یارو مثلاً یک بابایی چرخ ماشین را پنچر کرده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالا
تصویر بالا
مقابل پایین، بخش بلند هر چیز، زبر مثلاً بالای کمد، جای بلند، پشته، تپه و مانند آن،
قسمتی از اتاق یا تالار که دور از در قرار دارد، صدر مثلاً بفرمایید بالا بنشینید،
کنایه از دارای مقام یا رتبۀ باارزش تر یا مهم تر، بهتر، برتر مثلاً در کلاس از همه بالاتر بود،
قد و قامت، عالم مقدس در آسمان، اندازه، مقدار
بالا و پست: کنایه از آسمان و زمین، برای مثال ولیکن خداوند بالا و پست / به عصیان در رزق بر کس نبست (سعدی۱ - ۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقر
تصویر باقر
شکافنده، گشاینده، باز کننده، در علم زیست شناسی شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقلا
تصویر باقلا
دانه ای خوراکی و کمی بزرگ تر از لوبیا که درون غلاف سبزی جا دارد، باقلی، کوسک، کالوسک
باقلای مصری: در علم زیست شناسی ترمس، گیاهی با برگ های ریز و گل های رنگین و دانه های زرد که در طب قدیم به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقی
تصویر باقی
پایدار، پاینده، جاوید، بازمانده، به جامانده، باقی ماندۀ خراج یا مالیات که بر عهدۀ کسی است،
از نام ها و صفات خداوند
باقی داشتن: چیزی کسر داشتن و بدهکار بودن، ثابت و برقرار داشتن، پایدار داشتن
باقی گذاشتن: به جا گذاشتن، برقرار و پایدار گذاشتن
باقی ماندن: به جا ماندن، بازماندن، پایدار ماندن، برقرار ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بایا
تصویر بایا
چیزی که مورد احتیاج باشد، ضروری، واجب، لازم
فرهنگ فارسی عمید
جمع واژۀ باقه، دسته، بافه، رجوع به باقه شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
ابقاآن. پسر هلاکو. پس از مرگ پدر در سال 663 ه. ق. در مراغه به تخت سلطنت نشست و پس از 17 سال و چند ماه فرمانروائی در همدان مسموم شد و درگذشت. شمس الدین جوینی وزیر او بود و نجم الدین قزوینی و مؤیدالدین عرضی و فخرالدین مراغی و قطب الدین شیرازی و محیی الدین مغربی و فخرالدین اخلاطی طبیب و تقی الدین حشایشی صاحب تریاق بزمان او میزیسته اند. و دختر عظیم روم را که هولاکو نزدیک وفات برای خودخواستاری کرده بود اباقا پس از فوت پدر تزویج کرد
لغت نامه دهخدا
(حَ)
بلغت سریانی، داروئیست که آنرا حندقوقی و بفارسی اندقوقو گویند. منافع بسیار دارد. (برهان قاطع). حندقوقی. (بحر الجواهر). و بعضی گویند حندقوقی برّی است. ذرق. لوطوس آغریوس. رجوع به لوطوس آغریوس و طریفلن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از باقل
تصویر باقل
گول، تره فروش، زمین سبز، دانه خور پرنده نشمه دار چوغان از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقع
تصویر باقع
کفتار پیسه دار، سگ پیسه دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباقا
تصویر اباقا
ترکی برادر پدر اپدر (عمو) برادر مهتر یا کهتر پدر آباقا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حباقا
تصویر حباقا
سریانی شبدر خود رو شبدر وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باتا
تصویر باتا
گیشدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بابا
تصویر بابا
پیرمرد کامل، پدر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادا
تصویر بادا
بشود (دعا) : (نه آرام بادا شما را نه خواب مگر ساختن کین افراسیاب) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایا
تصویر بایا
آنچه مورد احتیاج باشد ضرور واجب لازم
فرهنگ لغت هوشیار
باقی داشتن بجای ماندن چیزی را باقی ماندن زنده داشتن باقی گذاشتن، رعایت مرحمت کردن بخشودن مهربانی کردن بر کسی شفقت کردن، اصلاح کردن میان قومی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بالا
تصویر بالا
فراز، زبر، فوق، مقابل زیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقی
تصویر باقی
ثبات، با ثبات، دائم، برقرار، همیشه، استوار، جاویدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشا
تصویر باشا
باشنده، موجود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باسا
تصویر باسا
سختی، آسیب، گرسنگی
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی کالوسک با سمر غول کوشک از گیاهان گیاهی از تیره پروانه واران جزو دسته پیچی ها که یکساله است و ارتفاعش گاهی تا یک متر میرسد. برگهایش مرکب شانه یی میباشد. گلهایش بنفش یا سفید با یک لکه سیاه روی هر یک از بالها میباشد، گیاهی از تیره پروانه واران جزو دسته پیچی ها که یکساله است و ارتفاعش گاهی تا یک متر میرسد. برگهایش مرکب شانه یی میباشد. گلهایش بنفش یا سفید با یک لکه سیاه روی هر یک از بالها میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باقر
تصویر باقر
شکافنده و گشاینده، مرد بسیار علم، فراخ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اباقا
تصویر اباقا
((اِ))
آباقا، برادر مهتر یا کهتر پدر، آباقا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ابقا
تصویر ابقا
میانجی گری، نگه داشت، واگذاشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بایا
تصویر بایا
لازم، واجب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از باقی
تصویر باقی
بازمانده، مانده
فرهنگ واژه فارسی سره