جدول جو
جدول جو

معنی باشماقچی - جستجوی لغت در جدول جو

باشماقچی
کفشدار
تصویری از باشماقچی
تصویر باشماقچی
فرهنگ فارسی عمید
باشماقچی
کفشدار، (ناظم الاطباء)، باشمقدار، باشماغچی، و رجوع به باشماغچی شود
لغت نامه دهخدا
باشماقچی
ترکی کفشدار کفشدار
تصویری از باشماقچی
تصویر باشماقچی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باشماق
تصویر باشماق
کفش، پوششی برای محافظت از پا، پا افزار، پاپوش، لخا، لکا، پایدان، پایزار، پااوزار، چارق
فرهنگ فارسی عمید
کفشدار، (یادداشت مؤلف)، باشماقچی، باشمقدار، و رجوع به باشماقچی شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
باشمقچی. کفشدار
لغت نامه دهخدا
(بَ)
. بشماقدار. نگهبان کفش و کفشدار. (ناظم الاطباء). رجوع به بشماق و بشمق و بشماقدار شود
لغت نامه دهخدا
نوعی ماکیان که پرهای انبوهی در زیر گلو دارد، مرغ ریشدار
لغت نامه دهخدا
کفش، پاافزار
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه سنندج که در 48 هزارگزی جنوب خاوری سنندج و 12 هزارگزی جنوب دهگان در دامنه واقع است، ناحیه ای است سردسیر با 1040 تن سکنه و آب آن از چشمه تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و مختصری میوه (خصوصاً انگور) و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دَ)
ابن محمد رومی حنفی، مشهور به باشماقچی زاده. رجوع به باشماقچی زاده (سیدعلی...) و پاشماقچی زاده و علی (ابن محمد...) شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از بشماقچی
تصویر بشماقچی
کفشدار نگهبان کفش کفشدار بشماقدار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشماق
تصویر باشماق
ترکی باشه نام جایی است ترکی کفش، دم پایی
فرهنگ لغت هوشیار