- باشعور
هشیوار
معنی باشعور - جستجوی لغت در جدول جو
- باشعور
بخرد، خردمند، شعورمند، عاقل، فهیم، لبیب، فهمیده
متضاد: بی شعور، کم خرد
متضاد: بی شعور، کم خرد
- باشعور
باهوش، آگاهانه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کرکس، پرنده ای درشت با منقار قوی، گردن بدون پر، بال های بلند و دید قوی که معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، ورکاک، مردارخوٰار، دالمن، نسر، دال، کلمرغ، شیرگنجشک، دژکاک
جانوری که لاشۀ جانوران دیگر را بخورد
کنایه از کسی که مال و ثروت دیگری را به زور تصاحب کند
جانوری که لاشۀ جانوران دیگر را بخورد
کنایه از کسی که مال و ثروت دیگری را به زور تصاحب کند
باژگون، برای مثال خاک پایت را زحل از دیده بر سر می نهد / آری آری هست دایم کار هندو باشگون (رکن الدین بکرانی - لغتنامه - باشگون)
هر درختی که میوه بدهد، درخت میوه دار، در بانکداری سرمایه ای که سود بدهد، پردوکتیف
پدر بلعم، و او زاهدی بود مستجاب الدعوهدر زمان موسی علیه السلام و عاقبت ایمان بر باد داد، و بلعام نیز گویند، رجوع به باعورا شود:
پیرهن عصیان بنداز اگر
آیدت از بلعم باعور عار،
ناصرخسرو،
بلعم باعور را خلق جهان
سغبه شد مانند عیسی زمان،
مولوی (مثنوی چ خاور ص 65 س 28)،
بلعم باعور و ابلیس لعین
زامتحان آخرین گشته مهین،
مولوی (همان کتاب ص 149 س 3)،
بلعم باعور و ابلیس لعین
سود نامدشان عبادتها و دین،
مولوی (مثنوی چ خاور ص 214 س 21)
پیرهن عصیان بنداز اگر
آیدت از بلعم باعور عار،
ناصرخسرو،
بلعم باعور را خلق جهان
سغبه شد مانند عیسی زمان،
مولوی (مثنوی چ خاور ص 65 س 28)،
بلعم باعور و ابلیس لعین
زامتحان آخرین گشته مهین،
مولوی (همان کتاب ص 149 س 3)،
بلعم باعور و ابلیس لعین
سود نامدشان عبادتها و دین،
مولوی (مثنوی چ خاور ص 214 س 21)
بخاریی را گویند که در هوای گرم از زمین بر خیزد بسیاری و سختی گرما. یا ایام باحور. ایام باحورا روزهای گرم هفت روزند که اولشان نوزدهم نموز است
آنکه لاشه خورد، کرکس، کسی که اموال دیگران را بجبر و حیله تصرف کند، آنکه از راههای نامشروع زندگی کند
