جدول جو
جدول جو

معنی بازیگرن - جستجوی لغت در جدول جو

بازیگرن(گَ)
زن بازیگر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
بازیگر (Actor یا Actress) در سینما نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و به عنوان چهر اصلی که داستان فیلم را روایت می کند. بازیگران وظیفه دارند تا به شخصیت های داستان زندگی ببخشند. بازیگران با استفاده از توانایی های هنری و بیانی خود، احساسات و تجربیات شخصیت ها را به تصویر می کشند و به ارتباط بین مخاطب و فیلم کمک می کنند.
وظایف و نقش های بازیگران در سینما:
1. تجسم شخصیت ها:
- بازیگران باید به طور کامل به شخصیت های خود تبدیل شوند و ویژگی ها، عواطف و انگیزه های آن ها را به تصویر بکشند. این شامل درک عمیق از داستان، دیالوگ ها و تعاملات شخصیت ها است.
2. اجرای دیالوگ ها:
- بازیگران باید دیالوگ های نوشته شده توسط نویسندگان را به صورت طبیعی و متقاعدکننده اجرا کنند. این شامل تلفظ صحیح، لحن مناسب و ایجاد حس واقعی در دیالوگ ها است.
3. کار با کارگردان:
- بازیگران باید با کارگردان همکاری نزدیکی داشته باشند تا بتوانند دیدگاه او را به بهترین شکل ممکن به تصویر بکشند. این شامل پذیرش راهنمایی ها و نقدها و تطبیق با نیازهای صحنه ها است.
4. استفاده از زبان بدن و حالات چهره:
- بازیگران باید از زبان بدن، حالات چهره و حرکات فیزیکی برای انتقال احساسات و وضعیت های مختلف شخصیت استفاده کنند. این مهارت ها برای ایجاد یک اجرای متقاعدکننده ضروری هستند.
5. تعامل با دیگر بازیگران:
- بازیگران باید با دیگر بازیگران هماهنگ شوند و به شکلی طبیعی و هماهنگ با آن ها تعامل کنند. این تعاملات برای ایجاد صحنه های واقعی و تاثیرگذار اهمیت دارد.
انواع بازیگران در سینما:
1. بازیگران نقش اصلی (Leading Actors):
- این بازیگران نقش های کلیدی و محوری فیلم را ایفا می کنند و عمدتاً داستان حول محور شخصیت های آن ها می چرخد. مثال: لئوناردو دی کاپریو در فیلم `تایتانیک`.
2. بازیگران نقش مکمل (Supporting Actors):
- این بازیگران نقش های فرعی اما مهم را ایفا می کنند که به توسعه داستان و شخصیت های اصلی کمک می کنند. مثال: ساموئل ال. جکسون در فیلم `پالپ فیکشن`.
3. بازیگران شخصیت (Character Actors):
- این بازیگران تخصص دارند در ایفای نقش های خاص و متمایز که ممکن است در طول حرفه شان تکرار شود. مثال: کریستوفر لی در نقش های شرور.
4. بازیگران کوچک (Bit Players):
- این بازیگران نقش های کوچک و جزئی را ایفا می کنند که معمولاً فقط در چند صحنه حضور دارند و دیالوگ های کمی دارند. مثال: کارگران یک رستوران در فیلم.
مهارت های مورد نیاز برای بازیگری در سینما:
1. توانایی تفسیر و تجزیه و تحلیل نقش:
- بازیگران باید بتوانند شخصیت های خود را به خوبی تحلیل کرده و به درک عمیقی از آن ها برسند.
2. مهارت های بیانی:
- تلفظ واضح، لحن مناسب و توانایی بیان احساسات از طریق صدا بسیار مهم است.
3. زبان بدن:
- بازیگران باید بتوانند احساسات و وضعیت های شخصیت های خود را از طریق حرکات و حالات چهره به خوبی منتقل کنند.
4. انعطاف پذیری:
- بازیگران باید توانایی تطبیق با موقعیت ها و صحنه های مختلف را داشته باشند و بتوانند با تغییرات فیلمنامه و کارگردانی سازگار شوند.
5. حرفه ای بودن:
- رعایت تعهدات، وقت شناسی، همکاری با دیگر اعضای تیم و پذیرفتن نقدها و راهنمایی ها از ویژگی های ضروری یک بازیگر حرفه ای است.
چالش های بازیگری در سینما:
1. فشارهای روانی و فیزیکی:
- بازیگری می تواند بسیار استرس زا باشد و نیاز به تلاش فیزیکی و روانی زیادی داشته باشد.
2. رقابت شدید:
- ورود و موفقیت در صنعت سینما به دلیل رقابت بسیار شدید، چالش برانگیز است.
3. نقدها و واکنش ها:
- بازیگران ممکن است با نقدهای مثبت و منفی مواجه شوند که می تواند تأثیر زیادی بر روحیه و حرفه آن ها داشته باشد.
نتیجه گیری
بازیگری در سینما هنری پیچیده و چندوجهی است که نیاز به مهارت ها و توانایی های زیادی دارد. بازیگران با ایفای نقش های متنوع و گوناگون به زندگی بخشیدن به داستان ها و شخصیت ها کمک می کنند و تجربه ای غنی و تأثیرگذار برای مخاطبان ایجاد می کنند. از بازیگران نقش اصلی گرفته تا بازیگران مکمل و کوچک، هر یک نقش مهمی در ساختار کلی فیلم ایفا می کنند و به شکلی هماهنگ و یکپارچه داستان را روایت می کنن
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
اجراکنندۀ نقش در نمایش یا فیلم و مانند آن
کنایه از حیله گر، نیرنگ باز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیگری
تصویر بازیگری
شغل و عمل بازیگر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
شعبده. بازی نمودن. چشم بندی. فریب:
به بازیگری تیر بازه ببست
چو شد غرقه پیکانش بگشاد دست.
فردوسی.
جهان بازیگری داند مکن با این جهان بازی
که درمانی بدام او اگر چه تیز پروازی.
ناصرخسرو.
درآمد ببازیگری ساختن
چو گردون به انگشتری باختن.
نظامی.
، خزینۀ دولت. بیت المال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
بازی کننده. لعب (منتهی الارب) لعّاب (دهار) سامد. قصّاف. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی). لاعب. لاهی. (دهار). آنکه ببازیهای تفریحی و ورزش سرگرم شود. سرگرم کننده. مشغول کننده:
شده تیغها در سر انداختن
چو بازیگر از گویها باختن.
اسدی (گرشاسب نامه).
ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان
چو زنگیانی بر بادپیچ بازیگر.
ابوالمثل بخاری.
بقال را از برای دفع موشان راسوئی بود، دست آموز و بازیگر. (سندبادنامه ص 202).
لغت نامه دهخدا
(گَ)
زن بازیگر. (ناظم الاطباء) ، باج دهنده. باژده. کسی که باج بر عهده دارد:
که شاهان همه باژدار وی اند
به نخجیر شیران شکار ویند.
فردوسی.
همه سر بسر باژدار توایم
پرستار و در زینهار توایم.
فردوسی.
چنین داد پاسخ که ای شهریار
پدر باژبان بود و من باژدار.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازیگوش
تصویر بازیگوش
مشغول به بازی، بازی کننده، کسی که پیوسته بفکر بازی است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
مشغول کننده، اسباب بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
((گَ))
هنرپیشه، بازیکن، مجازاً نیرنگ باز، فریب کار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرگان
تصویر بازرگان
تاجر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازنگری
تصویر بازنگری
تجدید نظر، مرور
فرهنگ واژه فارسی سره
آرتیست، بازیکن، ستاره، هنرپیشه، هنرمند
متضاد: تماشاچی، تماشاگر، تماشایی، بازی کن، نقش پرداز، نیرنگ باز، فریب کار، حقه باز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
ممثّلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
Actor, Thespian
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
acteur, comédien
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
actor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
mwigizaji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
Schauspieler
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
актор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
aktor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
演员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
ator
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
اداکار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
অভিনেতা , অভিনেতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
oyuncu, tiyatrocu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
attore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
배우
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
俳優
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
שחקן , שַׂחְקָן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
актёр
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
aktor
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
นักแสดง , นักแสดง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
acteur, toneelspeler
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازیگر
تصویر بازیگر
अभिनेता , अभिनेता
دیکشنری فارسی به هندی