- بازگیرنده (شِ سَ دَ / دِ)
گیرنده، نگاه کردن. بعقب نگریستن:
بتیغ میزد و میرفت و بازمینگرید
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی.
سعدی (طیبات).
و رجوع به بازنگریستن شود
بتیغ میزد و میرفت و بازمینگرید
که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی.
سعدی (طیبات).
و رجوع به بازنگریستن شود
