جدول جو
جدول جو

معنی بازگویه - جستجوی لغت در جدول جو

بازگویه(یَ / یِ)
واگو کردن. تکرار:
ز استماع کلام تو گوش گوهرچین
ز بازگویۀ نام تو نطق شکرخا.
ظهوری (از آنندراج).
و رجوع به بازگو شود، بمجاز، فرونشستن. خاموش شدن:
بر آتش عشق آب تدبیر
چندانکه زدیم بازننشست.
سعدی (خواتیم).
طمع را نه چندان دهان است باز
که بازش نشیند بیک لقمه آز.
سعدی (بوستان).
، پایان یافتن. تمام شدن:
نمیدانند کز بیمار عشقت
حرارت بازننشیند بسردی.
سعدی (طیبات).
، از خواب برخاستن. (یادداشت مؤلف). بیدار شدن: پس الیاس گفت اگر روزی که شما بازنشینید این آبهاء شما خشک شده باشد، شماچه خواهید کردن ؟ گفتند: کلنگ و تیشه را کار فرمائیم. آن شب همه بخفتند بامداد که بازنشستند همه را آب بچشم فرو آمده بود و چشمه ها خشک شده، پس آن پیمبر ایشان را گفت کلنگ و تیشه را کار فرمائید. (اسکندرنامۀنسخۀ نفیسی).
بیاض روز درآید چو ازدواج سیاه
برهنه بازنشیند یکی سپیداندام.
سعدی (طیبات).
، برخاستن. دوباره زنده شدن:
زندگان را نه عجب گر بتو میلی باشد
مردگان بازنشینند بعشقت ز قبور.
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
بازگویه
تکرار سخنی اعاده مطلبی
تصویری از بازگویه
تصویر بازگویه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادرویه
تصویر بادرویه
بادرنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، ترنگان، ترنجان، بادرونه، بادرنجبویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بالسویه
تصویر بالسویه
به طور یکسان و برابر، علی السویه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
تحقیق و پرسش از متهم یا مظنون دربارۀ موضوع اتهام
فرهنگ فارسی عمید
سخن گفته بازگفتن، (آنندراج)، تکرار سخن کردن:
سخن ار بدوست باشد، ببرم برون ز دنیا
دل پر هزار حسرت به امید بازگویی،
نظیری نیشابوری (از آنندراج)، خاموش، فرونشسته، منطفی:
شمع فلک با هزار مشعل انجم
پیش وجودت چراغ بازنشسته است،
سعدی (طیبات)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
معکوس. (شعوری). مقلوب. مایل به تحت. (ناظم الاطباء). بر وزن و معنی واژگونه. باشگونه. (آنندراج). برعکس. برخلاف میل و رضا:
بازگونه است جمله کار جهان
تا بحدی که ماورای حدست.
بدرالدین چاچی (از آنندراج).
، خاموش
لغت نامه دهخدا
رجوع به بازگو شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از نازبویه
تصویر نازبویه
ریحان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باشگونه
تصویر باشگونه
سرنگون وارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باژگونه
تصویر باژگونه
سرنگون وارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز گونه
تصویر باز گونه
سرنگون وارون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادرویه
تصویر بادرویه
بادرنجبویه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
پرس و جو از متهم، استنطاق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
تفتیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
واگویش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگویی
تصویر بازگویی
نقل
فرهنگ واژه فارسی سره
تکرار، تکریر، روایت، نقل، واگو، بیان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
Inquisition, Interrogation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisition, interrogation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
尋問
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
חֲקִירָה , חֲקִירָה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
पूछताछ
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
pemeriksaan, interogasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
การสอบสวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisitie, ondervraging
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisição, interrogatório
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisición, interrogatorio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inquisizione, interrogatorio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
审问
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
inkwizycja, przesłuchanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
інквізиція , допит
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
Inquisition, Verhör
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
инквизиция , допрос
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازجویی
تصویر بازجویی
심문
دیکشنری فارسی به کره ای