جدول جو
جدول جو

معنی بازگرد - جستجوی لغت در جدول جو

بازگرد
بازگشت، مراجعت، بازگردنده، رجوع کننده
تصویری از بازگرد
تصویر بازگرد
فرهنگ فارسی عمید
بازگرد
(گَ)
مراجعت. (ناظم الاطباء). عود:
او گر ز کرده بازنگردد مگرد گوی
اندی که بازگرد بعدل شهنشه است.
سیدحسن غزنوی.
آن کس که به نفس خود نبردی دارد
با خویش همیشه سوز و دردی دارد
گر خاک شود عدوی و بر باد رود
غافل نشوی که بازگردی دارد.
استاد علی اکبر معمارباشی اصفهان (از آنندراج).
، مرد تجربه کار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). مرد مجرب. کامل در تجربه. مردآزموده و پخته: فاضلی جزل و بازلی فحل. (ترجمه تاریخ یمینی ص 430)
لغت نامه دهخدا
بازگرد
((گَ))
مراجعت، بازگشت
تصویری از بازگرد
تصویر بازگرد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازگردیدن
تصویر بازگردیدن
بازگشتن، برگشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازگردان
تصویر بازگردان
بازگرداننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادگرد
تصویر بادگرد
تندرو، تیزرو، ویژگی اسب تندرو
رهگذر باد، بادگیر، بادرس، بادخن، خانۀ تابستانی، بادغر
فرهنگ فارسی عمید
(گَ دِ)
بازگرداندن.
لغت نامه دهخدا
(شِ)
رجعت دهنده. (ناظم الاطباء).
- بازگردان شدن، واپس افتادن. در رنج افتادن از نکس بیماری. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گَ / گِ)
گردباد و طوفان و بادگر. (آنندراج). گردباد. (ناظم الاطباء). و رجوع به بادگر، و شعوری ج 1 ورق 156 شود
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان سیریک بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 12 هزارگزی جنوب میناب وهفت هزارگزی باختر راه مالرو جاسک به میناب در جلگه قرار دارد. ناحیه ای است گرمسیر با 300 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود و محصول آن خرما و مرکبات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. مزرعۀ شهمرادی جزو این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باز گرد
تصویر باز گرد
مراجعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
((گَ دَ))
بازگردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازگردانیدن
تصویر بازگردانیدن
((گَ دَ))
مرجوع کردن، پس فرستادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بالگرد
تصویر بالگرد
هلی کوپتر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
Reinstatement, Restore
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
réintégration, restaurer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
pengembalian jabatan, mengembalikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
পুনঃস্থাপন , পুনরুদ্ধার করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
kurejeshwa, kurejesha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
yeniden görevlendirme, geri yüklemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
재임명 , 복원하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
再任命 , 修復する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
שִׁחְזוּר , לשחזר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
पुनः स्थापना , बहाल करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
відновлення , відновлювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
การคืนสถานะ , ฟื้นฟู
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
heraanstelling, herstellen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
restablecimiento, restaurar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
reintegrazione, ripristinare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
reintegração, restaurar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
恢复
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
przywrócenie, przywracać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
Wiedereinsetzung, wiederherstellen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
восстановление , восстанавливать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازگرداندن
تصویر بازگرداندن
دوبارہ تقرری , بحال کرنا
دیکشنری فارسی به اردو