جدول جو
جدول جو

معنی بازپرسی - جستجوی لغت در جدول جو

بازپرسی
کار و عمل بازپرس، پرسش و سؤال مکرر از متهم، استنطاق
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
فرهنگ فارسی عمید
بازپرسی(پُ)
عمل بازپرس. استنطاق. (لغات فرهنگستان) ، پنهان کردن. نهان ساختن:
کوشید که راز بازپوشد
با آتش دل که بازکوشد؟
نظامی
لغت نامه دهخدا
بازپرسی
پرسش مکرر، از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
فرهنگ فارسی معین
بازپرسی
استنطاق، دادرسی، رسیدگی، سیاست، سین جیم، مواخذه، محاکمه، یرغو
متضاد: قضاوت، حکم
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
کار و عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
پرسش کننده، مستنطق، در علم حقوق کارمند شهربانی یا دادگستری که از متهم پرسش می کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ)
سؤال کردن. پرسش کردن: بونصر مشکان خبرهای حقیقت دارد، از وی باز باید پرسید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 178). سحرگاهی استادم مرا بخواند برفتم و حال بازپرسید. (تاریخ بیهقی).
آنها کجا شدند و کجا اینها
زین بازپرس یکسره دانا را.
ناصرخسرو.
ز تو گر بازپرسند آن نشانها
نیاری هیچ حرفی یاد از آنها.
نظامی.
بازپرسیدن حدیث نهفت
هم تو دانی و هم توانی گفت.
نظامی.
نام آن شهر بازپرسیدم
رفتم و آنچه خواستم دیدم.
نظامی.
لغت نامه دهخدا
پرسش مکرر، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه رسمی نویسد و آنگاه با توجه بجوابها قرار صادر نماید عمل باز پرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
پرسش کن، تحقیق نمای، سئوال کننده، پرسش مکرر و سئوال مکرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
((پُ))
دادرسی که کارش پرسش از متهم، شاهدان و آگاهان و پژوهش و بررسی درباره چگونگی واقع شدن یک جرم، پیشگیری از فرار متهم و از میان رفتن آثار جرم است، مستنطق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
Interrogator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
Inspection, Scrutiny
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
interrogateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
inspection, examen
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
ondervrager
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
inspectie, onderzoek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
inspeção, escrutínio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
interrogador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
inspección, escrutinio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
interrogante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
ispezione, esame
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
Verhörer
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
interrogador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
检查 , 审查
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
审讯者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
inspekcja, badanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
przesłuchujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
допитувач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
інспекція , перевірка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
Inspektion, Untersuchung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
следователь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
инспекция , расследование
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
ผู้สอบสวน
دیکشنری فارسی به تایلندی