جدول جو
جدول جو

معنی بازپرس - جستجوی لغت در جدول جو

بازپرس
پرسش کن، تحقیق نمای، سئوال کننده، پرسش مکرر و سئوال مکرر
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
فرهنگ لغت هوشیار
بازپرس
((پُ))
دادرسی که کارش پرسش از متهم، شاهدان و آگاهان و پژوهش و بررسی درباره چگونگی واقع شدن یک جرم، پیشگیری از فرار متهم و از میان رفتن آثار جرم است، مستنطق
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
فرهنگ فارسی معین
بازپرس
پرسش کننده، مستنطق، در علم حقوق کارمند شهربانی یا دادگستری که از متهم پرسش می کند
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
فرهنگ فارسی عمید
بازپرس
Interrogator
تصویری از بازپرس
تصویر بازپرس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازپرس
следователь
دیکشنری فارسی به روسی
بازپرس
Verhörer
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازپرس
допитувач
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازپرس
przesłuchujący
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازپرس
审讯者
دیکشنری فارسی به چینی
بازپرس
interrogador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازپرس
interrogante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بازپرس
interrogador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بازپرس
interrogateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بازپرس
ondervrager
دیکشنری فارسی به هلندی
بازپرس
ผู้สอบสวน
دیکشنری فارسی به تایلندی
بازپرس
pemeriksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بازپرس
مستجوبٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بازپرس
पूछताछकर्ता
دیکشنری فارسی به هندی
بازپرس
חוֹקֵר
دیکشنری فارسی به عبری
بازپرس
尋問者
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بازپرس
심문관
دیکشنری فارسی به کره ای
بازپرس
sorgucu
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بازپرس
muhoji
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بازپرس
জিজ্ঞাসাকারী
دیکشنری فارسی به بنگالی
بازپرس
بازپرس
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
کار و عمل بازپرس، پرسش و سؤال مکرر از متهم، استنطاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
پرسش مکرر، از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازپره
تصویر بازپره
شب پره، پروانه
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که چیزی را پرسش کند پرسش کننده، کارمند دادگستری یا شهربانی که برای کشف جرایم و بزه ها از متهم پرسشهایی کند مستنطق. یا روز بازپرس. روز پرسش روز قیامت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مامور جهت رسیدگی به کارهای اداره دیگر یا کارمندان آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازپس
تصویر بازپس
واپس، موخر، بعقب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
((رِ))
کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است
فرهنگ فارسی معین
کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مامور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپس
تصویر بازپس
عقب مانده، دوباره
باز پس رفتن: پس رفتن، عقب رفتن
باز پس ماندن: عقب ماندن، دنبال ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspector
دیکشنری فارسی به انگلیسی