منسوب به بازوبند:قرآن بازوبندی. (یادداشت مؤلف) ، مشعبد. بازیگر: چه چابوک دست است بازی سکال که در پرده داند نمودن خیال. اسدی (گرشاسب نامه). رجوع به چابوک شود
منسوب به بازوبند:قرآن بازوبندی. (یادداشت مؤلف) ، مشعبد. بازیگر: چه چابوک دست است بازی سکال که در پرده داند نمودن خیال. اسدی (گرشاسب نامه). رجوع به چابوک شود
حقی که در بعض املاک دیگران دارند، که بموجب آن توانند به نفع خود مقداری از اراضی آن را همه ساله زراعت کنند و بهره بردارند. زرع در دهی که مالک او دیگری است با اجازۀ صاحب ده. عمل آنکه مجاز است در قسمتی از ملک دیگری با ادای حقی زراعت کند و بهره بردارد، با کسی گاوبندی داشتن، در منافعی نامشروع با هم شریک بودن. با کسی گاوبندی کردن. با او در عملی شریک شدن
حقی که در بعض املاک دیگران دارند، که بموجب آن توانند به نفع خود مقداری از اراضی آن را همه ساله زراعت کنند و بهره بردارند. زرع در دهی که مالک او دیگری است با اجازۀ صاحب ده. عمل آنکه مجاز است در قسمتی از ملک دیگری با ادای حقی زراعت کند و بهره بردارد، با کسی گاوبندی داشتن، در منافعی نامشروع با هم شریک بودن. با کسی گاوبندی کردن. با او در عملی شریک شدن
عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجۀ پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن، قله و بلندی. (ناظم الاطباء)
عمل بادبند. عملی که معزمان کنند برای رفع و معالجۀ پاره ای بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن، قله و بلندی. (ناظم الاطباء)
خرّه ای است نزدیک باقردی از ناحیۀ جزیره ابن عمر. بازبدی در سمت غربی دجله و باقردی در سمت شرقی آن است و این دو محل دو خره اند مقابل هم و بازبدی نام قریه ای است مقابل جزیره ابن عمر که تمامت کوره را بدان نامیده اند. و نزدیک آن کوه جودی و قریۀ ثمانین است که ذکر آنها در قصۀ کشتی نوح آمده است. یکی از شعرا بازبدی را بر بغداد برتری داده و گفته است: بقردی و بازبدی مصیف و مربع و عذب یحاکی السلسبیل برود و بغداد ما بغداد اما ترابها فحمی و اما بردها فشدید. (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). نام قدیم ناحیه ای مرکب از 80 پارچه قریه میباشد که در ولایت دیاربکر در جوار جزیره ابن عمردر دامنه های کوه جودی واقع است. در برابرش یعنی در سمت مشرق نهر نامبرده ناحیۀ دیگری موسوم به باقردی قرار دارد. این ناحیه موطن برخی از علما و دانشمندان منسوب به بازبدی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و رجوع به کرد و ریشه نژادی و تاریخی او صص 98-190 شود
خرّه ای است نزدیک باقردی از ناحیۀ جزیره ابن عمر. بازبدی در سمت غربی دجله و باقِردَی در سمت شرقی آن است و این دو محل دو خره اند مقابل هم و بازبدی نام قریه ای است مقابل جزیره ابن عمر که تمامت کوره را بدان نامیده اند. و نزدیک آن کوه جودی و قریۀ ثمانین است که ذکر آنها در قصۀ کشتی نوح آمده است. یکی از شعرا بازبدی را بر بغداد برتری داده و گفته است: بقردی و بازبدی مصیف و مربع و عذب یحاکی السلسبیل برود و بغداد ما بغداد اما ترابها فحمی و اما بردها فشدید. (از معجم البلدان) (مراصدالاطلاع). نام قدیم ناحیه ای مرکب از 80 پارچه قریه میباشد که در ولایت دیاربکر در جوار جزیره ابن عمردر دامنه های کوه جودی واقع است. در برابرش یعنی در سمت مشرق نهر نامبرده ناحیۀ دیگری موسوم به باقردی قرار دارد. این ناحیه موطن برخی از علما و دانشمندان منسوب به بازبدی بوده است. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و رجوع به کرد و ریشه نژادی و تاریخی او صص 98-190 شود
دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در 12 هزارگزی شمال فدیشه در جلگه واقع شده است. ناحیه ای است معتدل با 522 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان تحت جلگه بخش فدیشۀ شهرستان نیشابور که در 12 هزارگزی شمال فدیشه در جلگه واقع شده است. ناحیه ای است معتدل با 522 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و راه آن مالرو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
هر چیزی که بربازو بندند، خواه از سنگهای قیمتی باشد یا غیر آن. (ناظم الاطباء). بندی مرصع که زینت را به بازو بندند. (یادداشت مؤلف). پارۀ زیوری است معروف. (آنندراج). حلقه ای که اغلب از فلزات قیمتی تهیه و به بازوی پهلوانان بسته میشده است. دملج و دملج. (المنجد) (منتهی الارب). معضاد. عضاد. مدلوج. دملوج. (منتهی الارب).
هر چیزی که بربازو بندند، خواه از سنگهای قیمتی باشد یا غیر آن. (ناظم الاطباء). بندی مرصع که زینت را به بازو بندند. (یادداشت مؤلف). پارۀ زیوری است معروف. (آنندراج). حلقه ای که اغلب از فلزات قیمتی تهیه و به بازوی پهلوانان بسته میشده است. دُملُج و دِملَج. (المنجد) (منتهی الارب). معضاد. عِضاد. مُدلوج. دُملوج. (منتهی الارب).
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 42 هزارگزی جنوب سپیددشت و در 42 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت در جلگه واقع است. ناحیه ای گرمسیر دارای 1200 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنانش از طایفۀ امرانی میباشند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد که در 42 هزارگزی جنوب سپیددشت و در 42 هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت در جلگه واقع است. ناحیه ای گرمسیر دارای 1200 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان آنجا سیاه چادربافی است. راه آن اتومبیل رو است و ساکنانش از طایفۀ امرانی میباشند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالجه پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن
عمل بادبند عملی که معزمان کنند برای رفع معالجه پاره ای از بیماریها مانند نزله و درد چشم و درد دندان و غیره که گمان میکردند از باد تولید شود. عمل بستن اوجاع و دردها با اوراد و ادعیه و جز آن
النگویی که به جای مچ بر بازو می بندند، نواری که به نشانه عزا، داشتن مأموریت ویژه، عضویت در جایی یا داشتن مقامی در ورزش به بازو می بندند، دعا یا قرانی که بر بازو می بندند، تعویذ، نوعی زره بازو
النگویی که به جای مچ بر بازو می بندند، نواری که به نشانه عزا، داشتن مأموریت ویژه، عضویت در جایی یا داشتن مقامی در ورزش به بازو می بندند، دعا یا قرانی که بر بازو می بندند، تعویذ، نوعی زره بازو
بازوبند زرین، اگر بیند که در بازو داشت، دلیل که از برادران یا از کسی دیگر او را غم و کراهت رسد. اگر بازوبند سیمین داشت، دلیل که دختر خود را یا دختر خواهر خود را به شوهر دهد. اگر این خواب را زنی بیند، دلیل که او را مال و نعمت و آرایش بود. اگر بیند که بازوبند سیمین یا اهنین داشت، دلیل که او را از برادر قوت ویاری بود. اگر بیند که بازوبند بشکست یا ضایع شد تاویلش به خلاف این بود.
بازوبند زرین، اگر بیند که در بازو داشت، دلیل که از برادران یا از کسی دیگر او را غم و کراهت رسد. اگر بازوبند سیمین داشت، دلیل که دختر خود را یا دختر خواهر خود را به شوهر دهد. اگر این خواب را زنی بیند، دلیل که او را مال و نعمت و آرایش بود. اگر بیند که بازوبند سیمین یا اهنین داشت، دلیل که او را از برادر قوت ویاری بود. اگر بیند که بازوبند بشکست یا ضایع شد تاویلش به خلاف این بود.