دهی است جزء دهستان قهره کهریزبخش سربند شهرستان اراک که در 20 هزارگزی شمال خاورآستانه و 12 هزارگزی راه عمومی در کوهستان قرار دارد. سرزمینی است سردسیر با 1597 تن جمعیت. آبش از قنات و رود خانه هفته، محصولش غلات، انگور، چغندرقند. شغل مردمش زراعت و گله داری، صنایع دستی اهالی قالیبافی و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان قهره کهریزبخش سربند شهرستان اراک که در 20 هزارگزی شمال خاورآستانه و 12 هزارگزی راه عمومی در کوهستان قرار دارد. سرزمینی است سردسیر با 1597 تن جمعیت. آبش از قنات و رود خانه هفته، محصولش غلات، انگور، چغندرقند. شغل مردمش زراعت و گله داری، صنایع دستی اهالی قالیبافی و راهش مالرو است. (ازفرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
بوزینه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، انتر، بوزنینه، پوزینه، پهنانه، مهنانه، کبی، کپی، گپی، قرد
بوزینِه، نوعی میمون کوچک دم دار با ران های بی مو و سرخ رنگ که در آسیا و افریقا زیست می کند، اَنتَر، بوزَنینِه، پوزینِه، پَهنانِه، مَهنانِه، کَبی، کَپی، گُپی، قِرد
نام زنی است از نسل عاد که به هدایت یوسف علیه السلام به مرتبۀ معرفت رسید. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، عادت بیماری از بدپرهیزی یا هوازدگی. (آنندراج) (منتهی الارب)
نام زنی است از نسل عاد که به هدایت یوسف علیه السلام به مرتبۀ معرفت رسید. (آنندراج) (غیاث اللغات) ، عادت بیماری از بدپرهیزی یا هوازدگی. (آنندراج) (منتهی الارب)
تأنیث باطن. اندرون. سریره. (اقرب الموارد). (المنجد). رجوع به باطن شود. - اوجاع باطنه، دردهای درونی. (یادداشت مؤلف). - باطنهالبلد، اندرون شهر. باطن البلد. مجموعۀ خانه ها و بازارهای داخلی شهر (در برابر ضاحیه) . (تاج العروس). مجموعۀ بازارها و خانه های داخلی شهر: ’هم اهل باطنه الکوفه و اخوانهم اهل ضاحیتها’ (اقرب الموارد). ، دهی است به موصل. (منتهی الارب). و رجوع به باعربایا شود
تأنیث باطن. اندرون. سریره. (اقرب الموارد). (المنجد). رجوع به باطن شود. - اوجاع باطنه، دردهای درونی. (یادداشت مؤلف). - باطنهالبلد، اندرون شهر. باطن البلد. مجموعۀ خانه ها و بازارهای داخلی شهر (در برابر ضاحیه) . (تاج العروس). مجموعۀ بازارها و خانه های داخلی شهر: ’هم اهل باطنه الکوفه و اخوانهم اهل ضاحیتها’ (اقرب الموارد). ، دهی است به موصل. (منتهی الارب). و رجوع به باعربایا شود
قریه ای در ساحل دریای عمان. (تاج العروس). نام شهری است. (اقرب الموارد). دهی است بساحل بحر عمان. (منتهی الارب) ، دهی است به موصل. (معجم البلدان) (منتهی الارب). رجوع به باعربای شود
قریه ای در ساحل دریای عمان. (تاج العروس). نام شهری است. (اقرب الموارد). دهی است بساحل بحر عمان. (منتهی الارب) ، دهی است به موصل. (معجم البلدان) (منتهی الارب). رجوع به باعربای شود
گاوآهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن اثیر حدیث ابن عباس را چنین تفسیر میکند که آدم علیه السلام از بهشت با باسنه فرود آمد: نزل آدم (ع) من الجنه بالباسنه. (تاج العروس) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
گاوآهن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ابن اثیر حدیث ابن عباس را چنین تفسیر میکند که آدم علیه السلام از بهشت با باسنه فرود آمد: نزل آدم (ع) من الجنه بالباسنه. (تاج العروس) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
دهی است به اصفهان، و از آن است مطهربن عبدالواحد محدث و ابوالفرج بزانی محدث. رجوع به اخبارالدوله السلجوقیه و محاسن اصفهان و ترجمه آن و معجم البلدان ج 1 ص 199 شود
دهی است به اصفهان، و از آن است مطهربن عبدالواحد محدث و ابوالفرج بزانی محدث. رجوع به اخبارالدوله السلجوقیه و محاسن اصفهان و ترجمه آن و معجم البلدان ج 1 ص 199 شود
دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 7 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه آباد در دشت قرار دارد. هوایش سرد و دارای 180 تن سکنه میباشد. آبش از زه آب رود خانه باقرآباد و محصولش غلات، دیمی کاری، لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) ، بروی کسی آوردن گناهی راکه از آن خجل و پشیمان است. (یادداشت بخط مؤلف)
دهی است از دهستان هرسم بخش مرکزی شهرستان شاه آباد که در 7 هزارگزی جنوب خاوری هرسم و جنوب خاوری شاه آباد در دشت قرار دارد. هوایش سرد و دارای 180 تن سکنه میباشد. آبش از زه آب رود خانه باقرآباد و محصولش غلات، دیمی کاری، لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5) ، بروی کسی آوردن گناهی راکه از آن خجل و پشیمان است. (یادداشت بخط مؤلف)