جدول جو
جدول جو

معنی بازنشستگی - جستجوی لغت در جدول جو

بازنشستگی
حالت بازنشسته بودن، بازنشسته شدن، برکناری از کار و خدمت در سن پیری
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
فرهنگ فارسی عمید
بازنشستگی
(نِ شَ تَ / تِ)
تقاعد. (لغات مصوبه فرهنگستان). دورانی را که معمولاً در اواخر عمر، عضو اداره یا مؤسسه ای پس از مدتی خدمت، بدون انجام دادن کار، حقوق خود را از صندوق آن اداره یا مؤسسه دریافت میدارد. بر طبق آخرین قانون تصویب شدۀ مربوط به بازنشستگی و تصحیح مادۀ 43 قانون استخدام کشوری (مصوب آبان 1309) ، مستخدمین رسمی میتوانند با یکی از شرایط ذیل تقاضای تقاعد نمایند:
الف - مستخدمی که بیست سال خدمت متوالی داشته باشد.
ب - مستخدمی که بیست و پنج سال سابقۀ خدمت داشته مشروط بر اینکه بیست سال آنرا متصدی خدمت بوده باشد.
ج - مستخدمی که سی سال سابقۀ خدمت داشته باشد اعم از تصدی یا غیر آن.
د - مستخدمی که شصت سال یا بیشتر عمر داشته باشد با هر قدر سابقه. دولت نیز میتواند مستخدمی را که سنین عمرش از شصت سال تجاوز نموده است با دارا بودن یکی از شرایط فوق متقاعد نماید.
بر طبق مادۀ144 هر یک از مستخدمین که بر طبق مادۀ سابق تقاعد خود را تقاضا نمود یا متقاعد شد حق اخذ حقوق تقاعد از دولت خواهد داشت و ابتداء آن از روزی است که مقرری خدمت داده نمیشود. مستخدمینی که علیل یا بواسطۀ حادثه ناقص شده و از کار کردن بازبمانند، بدون رعایت مدت خدمت، ثلث بلاکسر مقرری آخرین خدمت خود را مادام العمر بطور وظیفه دریافت میدارند. بر طبق مادۀ اصلاحی 47، هر گاه یکی از مستخدمین رسمی که به حد تقاعد رسیده، اعم از اینکه متقاعد شده یا نشده باشد، فوت نماید، نصف حقوق تقاعد که قانوناً به او تعلق میگیرد بطورتساوی به ورثۀ قانونی متوفی بعلاوۀ برادر و خواهری که در کفالت او بوده اند داده میشود. و مستخدمینی که به اخذ وظیفۀ معادل دو ثلث مقرری خود ذیحق شده باشند، اعم از اینکه بحد تقاعد رسیده یا نرسیده باشند پس از فوت نصف بلا کسر وظیفه ای که دریافت میداشتند درباره ورثۀ قانونی آنها بعلاوۀ برادر و خواهری که درکفالت متوفی بوده اند از روز بعد از فوت برقرار میشود. وارث مستحق اخذ وظیفه باید شرایط ذیل را دارا باشند.
1- ورثۀ ذکور کمتر از بیست سال داشته باشد.
2- ورثۀ اناث شوهر اختیار نکرده باشد. ترک تبعیت ایران و محکومیت به قیام و اقدام بر علیه حکومت ملی موجب محرومیت ازحقوق انتظار خدمت و تقاعد خواهد بود. با داشتن حقوق تقاعدی یا وظیفه ای اخذ هر گونه مواجب و مستمری دیگراز خزانۀ دولت ممنوع است. حقوق بازنشستگان از صندوقی پرداخت میشود که بنام صندوق بازنشستگی خوانده و سرمایۀ آن از حقوق مستخدمین در طی خدمت و بدین شرح تأمین میشود: 1- صدی پنج از مقرری ماهیانه (و گاهی صدی 7 تا صدی 12). 2- مقرری یک ماهۀ مستخدم در موقع ورود بخدمت دولت. 3- مبلغ اضافه مقرری هائی که بعدها به مستخدمین داده میشود، در ماه اول اخذ آن اضافه. 4- وجوهی که ممکن است در موقع مرخصی از مقرری مستخدمین کسر شود. 5- وجوه حاصله از محکومیت و جرائم اداری مستخدمین. در صورت عدم کفایت وجوهی که مطابق این قانون بصندوق تقاعد و وظایف داده میشود وزیر مالیه در موقع تهیۀ بودجۀ کل، مبلغی را که از عایدات مملکتی باید بصندوق مزبور کمک شود در جزو مصارف آن سال پیش بینی خواهد کرد. در اصلاحیۀ فروردین 1328 قانون بازنشستگی این امر ملحوظ شده که مستخدمین اداری و مجلس شورای ملی و قضائی و هم چنین مستخدمین بلدی و مؤسسات دولتی، همینکه بسن هفتاد سال تمام رسیدند اجباراً بازنشسته خواهند شد، به استثنای رئیس و دادستان و مستشاران و قضات و دادیاران دیوان کشور و دادگاه عالی انتظامی و استادان و پزشکان دانشگاه که در سن هفتادوپنج سالگی اجباراً بازنشسته میشوند. میزان حقوق بازنشستگی عبارت خواهد بود از یک سی ام آخرین حقوق و کمک دریافتی ضرب در سنین خدمت که در هر حال از جمع آخرین حقوق و کمک دریافتی نباید تجاوز نماید. کارمندانی که دارای شصت سال تمام سن و 25 سال خدمت متوالی و یا سی سال خدمت متناوب باشند میتوانند تقاضای بازنشستگی نموده و بترتیب فوق بازنشسته شوند. اعادۀ مجدد بازنشستگان بخدمت دولت یا بنگاهها یا شرکتهای دولتی ممنوع است. حقوق متقاعدین بطور ماهیانه و در محل اقامت آنهامانند سایر کارمندان دولت تأدیه میشود. مستخدمین لشکری تابع مقررات بازنشستگی مخصوص هستند. ملاک تشخیص سن (بموجب ماده اصلاحی 1334) شناسنامه ای است که در تاریخ تصویب این قانون در دست دارند. (مستخرج از مقررات استخدامی و مالی سال 1329 انتشارات دانشگاه تهران). ادارۀ کل بازنشستگی، نام اداره ای که امور مربوط ببازنشستگان را در وزارت دارائی انجام میدهد
لغت نامه دهخدا
بازنشستگی
تقاعد، دورانی را که معمولاً در اواخر عمر، عضو اداره یا موسسه ای پس از مدتی خدمت بعداً بدون انجام دادن کار حقوق خود را از صندوق آن اداره یا موسسه دریافت می دارد
فرهنگ لغت هوشیار
بازنشستگی
((نِ شَ تِ))
کناره گیری از خدمت در سن پیری، تقاعد
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
فرهنگ فارسی معین
بازنشستگی
تقاعد
متضاد: اشتغال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بازنشستگی
التّقاعد
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به عربی
بازنشستگی
Retirement
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازنشستگی
(FR) retraite
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بازنشستگی
(TR) emeklilik
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بازنشستگی
ریٹائرمنٹ
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به اردو
بازنشستگی
অবসর
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به بنگالی
بازنشستگی
(SW) kustaafu
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بازنشستگی
פרישה
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به عبری
بازنشستگی
동일성
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به کره ای
بازنشستگی
同一性
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بازنشستگی
सेवानिवृत्ति
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به هندی
بازنشستگی
(ID) pensiun
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بازنشستگی
การเกษียณ
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به تایلندی
بازنشستگی
(NL) pensioen
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به هلندی
بازنشستگی
(ES) jubilación
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بازنشستگی
(IT) pensionamento
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بازنشستگی
(PT) aposentadoria
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازنشستگی
相同
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به چینی
بازنشستگی
(PL) emerytura
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازنشستگی
пенсія
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازنشستگی
(DE) Ruhestand
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازنشستگی
пенсия
تصویری از بازنشستگی
تصویر بازنشستگی
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کارمند اداره که سال های خدمت خود را مطابق قانون به پایان رسانیده و به واسطۀ خستگی یا پیری از کار برکنار شده و حقوق بازنشستگی می گیرد، کنایه از خاموش شده
فرهنگ فارسی عمید
حالت باز نشسته بر کناری از خدمت در سن پیری تقاعد. یا اداره باز نشستگی. اداره ای که امور کارمندان باز نشسته را رسیدگی کند اداره تقاعد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازنشستن
تصویر بازنشستن
گوشه گیری کردن، کنار رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
((نِ شَ تِ))
کسی که در پیری یا پس از مدتی طولانی یابه علل دیگراز کار برکنار شود واز حقوق بازنشستگی استفاده کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازنشسته
تصویر بازنشسته
Retired
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازنشسته
تصویر بازنشسته
на пенсии
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازنشسته
تصویر بازنشسته
pensioniert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازنشسته
تصویر بازنشسته
на пенсії
دیکشنری فارسی به اوکراینی