جدول جو
جدول جو

معنی بازشدن - جستجوی لغت در جدول جو

بازشدن
گشایش یافتن، مفتوح شدن
تصویری از بازشدن
تصویر بازشدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باززدن
تصویر باززدن
راندن، دور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
گشاده شدن (درو مانند آن) گشود شدن مفتوح گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
((شُ دَ))
گشاده شدن، رفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازیدن
تصویر بازیدن
باختن، بازی کردن، برای مثال عشق بازیدن چنان شطرنج «بازیدن» بود / عاشقی کردن نیاری دست سوی او میاز (منوچهری - ۵۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
گشاده شدن، گشوده شدن، وا شدن، گشوده شدن گره
کنایه از آمادۀ کار شدن، دایر شدن
بازگشتن
کنار رفتن برای مثال به اصل باز شود فرع و هست نزد خرد / هم این حدیث مسلّم هم این مثل مضروب (ادیب صابر - ۲۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازشده
تصویر بازشده
Unraveled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از باز شدن
تصویر باز شدن
Opening
دیکشنری فارسی به انگلیسی
развёрнутый
دیکشنری فارسی به روسی
คลี่คลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
غير محلٍّ
دیکشنری فارسی به عربی