جدول جو
جدول جو

معنی بازرسی - جستجوی لغت در جدول جو

بازرسی
عمل بازرس تفتیش
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
فرهنگ لغت هوشیار
بازرسی
کار و عمل بازرس، تفتیش
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
فرهنگ فارسی عمید
بازرسی
عمل بازرس، تفتیش
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
فرهنگ فارسی معین
بازرسی
Inspection, Scrutiny
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازرسی
инспекция , расследование
دیکشنری فارسی به روسی
بازرسی
Inspektion, Untersuchung
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازرسی
інспекція , перевірка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازرسی
inspekcja, badanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازرسی
检查 , 审查
دیکشنری فارسی به چینی
بازرسی
inspeção, escrutínio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازرسی
ispezione, esame
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بازرسی
inspección, escrutinio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بازرسی
inspection, examen
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بازرسی
inspectie, onderzoek
دیکشنری فارسی به هلندی
بازرسی
การตรวจสอบ , การตรวจสอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
بازرسی
pemeriksaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بازرسی
تفتيشٌ , فحصٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بازرسی
निरीक्षण , जांच
دیکشنری فارسی به هندی
بازرسی
בְּדִיקָה , בדיקה
دیکشنری فارسی به عبری
بازرسی
検査 , 精査
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بازرسی
검사 , 조사
دیکشنری فارسی به کره ای
بازرسی
denetim, inceleme
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بازرسی
ukaguzi, uchunguzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بازرسی
পরিদর্শন , পর্যালোচনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
بازرسی
معائنہ , معائنہ
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
کار و عمل بازپرس، پرسش و سؤال مکرر از متهم، استنطاق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپرسی
تصویر بازپرسی
پرسش مکرر، از نظر حقوقی، پرسشی است که بازپرس از مدعی و مدعی علیه یا متهم و یا مرتکب جرم کند و نتیجه را در پرسش نامه ای رسمی نویسد و آن گاه با توجه به جواب ها قرار صادر نماید، عمل بازپرس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مامور جهت رسیدگی به کارهای اداره دیگر یا کارمندان آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
((رِ))
کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است
فرهنگ فارسی معین
کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مامور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspector
دیکشنری فارسی به انگلیسی