جدول جو
جدول جو

معنی بازرس - جستجوی لغت در جدول جو

بازرس
کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مامور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش
فرهنگ فارسی عمید
بازرس
مامور جهت رسیدگی به کارهای اداره دیگر یا کارمندان آن
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
فرهنگ لغت هوشیار
بازرس
((رِ))
کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
فرهنگ فارسی معین
بازرس
مفتّشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بازرس
Inspector
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بازرس
müfettiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بازرس
معائنہ کار
دیکشنری فارسی به اردو
بازرس
পরিদর্শক
دیکشنری فارسی به بنگالی
بازرس
mkaguzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بازرس
निरीक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
بازرس
검사관
دیکشنری فارسی به کره ای
بازرس
検査官
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بازرس
מְפַקֵּחַ
دیکشنری فارسی به عبری
بازرس
pemeriksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بازرس
ผู้ตรวจสอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به هلندی
بازرس
inspector
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بازرس
ispettore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بازرس
inspetor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازرس
检查员
دیکشنری فارسی به چینی
بازرس
inspektor
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازرس
інспектор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازرس
Inspektor
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازرس
инспектор
دیکشنری فارسی به روسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
کار و عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس تفتیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
عمل بازرس، تفتیش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرسی
تصویر بازرسی
Inspection, Scrutiny
دیکشنری فارسی به انگلیسی
инспекция , расследование
دیکشنری فارسی به روسی
Inspektion, Untersuchung
دیکشنری فارسی به آلمانی
інспекція , перевірка
دیکشنری فارسی به اوکراینی
inspeção, escrutínio
دیکشنری فارسی به پرتغالی