برآورد (حاصل مزرعه و درآمد و امثال آن)، تقویم، تخمین، حدس قسمت بنایی، حزر، تقویم حاصلی ندرویده و ناچیده: ودر حین بازدید محال، معتمدی از دیوان اعلی تعیین میشود که در حضور او عمل و سایر مأمورین بازدید نمایند، (تذکرهالملوک ص 46)، و بعد از آنکه نسخۀ بازدید برقم وزیر دیوان اعلی رسید ... (تذکرهالملوک ص 51)، - دائرۀ بازدید، دائره رسیدگی به حسابها، - دید و بازدید، - مأمورین بازدید، تقویم کنندگان: به اتفاق عمال و مأمورین بازدید روانۀ محال میگردد، (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 51)
برآورد (حاصل مزرعه و درآمد و امثال آن)، تقویم، تخمین، حدس قسمت بنایی، حزر، تقویم حاصلی ندرویده و ناچیده: ودر حین بازدید محال، معتمدی از دیوان اعلی تعیین میشود که در حضور او عمل و سایر مأمورین بازدید نمایند، (تذکرهالملوک ص 46)، و بعد از آنکه نسخۀ بازدید برقم وزیر دیوان اعلی رسید ... (تذکرهالملوک ص 51)، - دائرۀ بازدید، دائره رسیدگی به حسابها، - دید و بازدید، - مأمورین بازدید، تقویم کنندگان: به اتفاق عمال و مأمورین بازدید روانۀ محال میگردد، (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 51)
دوباره دیدن. وادیدن. دیگرباره دیدن. مشاهده کردن: اگر بازبینم ترا شادمان پر از درد گردد دل بدگمان. فردوسی. برو زود کانجا فتاده ست اوی مگر بازبینیش یک باره روی. فردوسی. دریغ آن نبرده سوار دلیر که بازش ندید آن خردمند پیر. فردوسی. مگر بازبینم بر و یال تو سر و بازو و چنگ و کوپال تو. فردوسی. و مزاج طبایع سخن پیوستند و ارتفاع طالع به اصطرلاب بازدیدند. (سندبادنامه ص 331). نبینم روی او، گر بازبینم پرآتش بادچشم نازنینم. نظامی. یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندانکه بازبیند دیدار آشنا را. سعدی (بدایع). گفتم از ورطۀ عشقت بصبوری بدر آیم بازمیبینم دریا نه پدید است کرانش. سعدی (طیبات).
دوباره دیدن. وادیدن. دیگرباره دیدن. مشاهده کردن: اگر بازبینم ترا شادمان پر از درد گردد دل بدگمان. فردوسی. برو زود کانجا فتاده ست اوی مگر بازبینیش یک باره روی. فردوسی. دریغ آن نبرده سوار دلیر که بازش ندید آن خردمند پیر. فردوسی. مگر بازبینم بر و یال تو سر و بازو و چنگ و کوپال تو. فردوسی. و مزاج طبایع سخن پیوستند و ارتفاع طالع به اصطرلاب بازدیدند. (سندبادنامه ص 331). نبینم روی او، گر بازبینم پرآتش بادچشم نازنینم. نظامی. یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت چندانکه بازبیند دیدار آشنا را. سعدی (بدایع). گفتم از ورطۀ عشقت بصبوری بدر آیم بازمیبینم دریا نه پدید است کرانش. سعدی (طیبات).
آشکارا و هویدا و ظاهراً و بطور وضوح، (ناظم الاطباء)، بمعنی پدید یعنی ظاهر و نمایان، (شعوری ج 1 ورق 156) : اما بعد از آن ازآل بوبکر و آل عثمان و آل عمر هرگز هیچ بادید نیامد، (کتاب النقض ص 477)، کاروانهای تجار و ارباب بضاعت روی بکار آوردند و از آفت و مخافت راه ایمن یافتند و نعمت و خصبی تمام بادید آمد، (ترجمه تاریخ یمینی)
آشکارا و هویدا و ظاهراً و بطور وضوح، (ناظم الاطباء)، بمعنی پدید یعنی ظاهر و نمایان، (شعوری ج 1 ورق 156) : اما بعد از آن ازآل بوبکر و آل عثمان و آل عمر هرگز هیچ بادید نیامد، (کتاب النقض ص 477)، کاروانهای تجار و ارباب بضاعت روی بکار آوردند و از آفت و مخافت راه ایمن یافتند و نعمت و خصبی تمام بادید آمد، (ترجمه تاریخ یمینی)
اصطلاح مخصوص عهد صفوی، آن چه بایدبازدید و تقویم شود، محصولی که ارتفاع آن در آغاز مشکوک بوده و تعیین مالیات آن منوط بدیدار مجدد آن بوده است: محصولات محال اصفهان، که بعضی بچهار یک نسق وبرخی بازدیدی و بعضی بعلت آفت ارضی یا سماوی مقرر شده باشد که بازدید شود، (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 51)، و در رفع محصول محالی که بعلت آفت ارضی و سماوی یا اینکه بازدیدی باشد، بعد از عرض بخدمت اقدس یا وزیر دیوان اعلی مقرر میگردد که ... (همان کتاب ص 46)
اصطلاح مخصوص عهد صفوی، آن چه بایدبازدید و تقویم شود، محصولی که ارتفاع آن در آغاز مشکوک بوده و تعیین مالیات آن منوط بدیدار مجدد آن بوده است: محصولات محال اصفهان، که بعضی بچهار یک نسق وبرخی بازدیدی و بعضی بعلت آفت ارضی یا سماوی مقرر شده باشد که بازدید شود، (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 51)، و در رفع محصول محالی که بعلت آفت ارضی و سماوی یا اینکه بازدیدی باشد، بعد از عرض بخدمت اقدس یا وزیر دیوان اعلی مقرر میگردد که ... (همان کتاب ص 46)