- بازبین
- وارسی کننده، کنترل کننده
معنی بازبین - جستجوی لغت در جدول جو
- بازبین
- کسی که در راه آهن، تماشاخانه یا جای دیگر بلیت ها را بازدید و رسیدگی می کند، کنترلر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه بلیتهای ورودی را بازدید کند
بازدار، کسی که بازهای شکاری را رام و تربیت می کرد، بازیار
آنکه یک غاز را در نظر گیرد و حساب کند، بسیار لئیم سخت خسیس
کنایه از بسیار لئیم
проверять
überprüfen
переглядати
przeglądać
revisar
rivedere
réviser
herzien
ตรวจสอบ
meninjau
समीक्षा करना
לעבור על
gözden geçirmek
kupitia
পর্যালোচনা করা
جائزہ لینا
ذره بین
رقاصه، رقصنده باله
میوه ای که از درخت بر آید بی آنکه گل کند و بهار دهد
ماء مور وصول باج خراج ستان محصل مالیات
لایق تحسین