جدول جو
جدول جو

معنی بازاس - جستجوی لغت در جدول جو

بازاس
نام قصبه ای است در ایالت ژیرونده از کشور فرانسه که در 60 هزارگزی جنوب غربی بوردو واقع شده 4200 تن نفوس و کارخانجات چوب بری و تجارت شراب دارد
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بازان
تصویر بازان
(دخترانه)
بازنده، در حال باختن، پرنده شکاری، نام روستایی در کردستان، باز، جمع، (نگارش کردی: بازان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بازار
تصویر بازار
جای داد و ستد و خرید و فروش کالا، محل اجتماع و داد و ستد فروشندگان و خریداران، کوچۀ سرپوشیده که دارای چندین مغازه یا فروشگاه باشد
بازار مشترک: در علم اقتصاد جامعۀ اقتصادی به وجودآمده به وسیلۀ چند کشور به منظور تقلیل تعرفۀ گمرکی، اتخاذ سیاست مشترک در امور حمل و نقل و تقویت مؤسسات اقتصادی
بازار مکاره: بازاری که سالی یک بار برای مدت چند روز در محلی تشکیل می شود و از شهرهای مختلف یا از کشورهای دیگر اجناسی برای نمایش یا خرید و فروش به آنجا می آورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازاچ
تصویر بازاچ
پازاچ، زنی که به زائو کمک می کند و بچۀ او را می گیرد، ماما، قابله، پیش نشین، دایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازام
تصویر بازام
تاب، نوعی وسیلۀ بازی شامل رشته ای محکم و نشیمنگاهی آویزان در وسط آن که کمی بالاتر از سطح زمین قرار دارد و در هوا به جلو و عقب حرکت می دهند، اورک، بادپیچ، پالوازه، سابود، گواچو، بازپیچ، نرموره، آورک
فرهنگ فارسی عمید
کسی که از طرف اداره یا وزارتخانه ای مامور شود که به کارهای یک اداره یا بعضی از کارمندان آن رسیدگی کند، مفتش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازپس
تصویر بازپس
عقب مانده، دوباره
باز پس رفتن: پس رفتن، عقب رفتن
باز پس ماندن: عقب ماندن، دنبال ماندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مامور جهت رسیدگی به کارهای اداره دیگر یا کارمندان آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازپس
تصویر بازپس
واپس، موخر، بعقب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازان
تصویر بازان
تالاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازار
تصویر بازار
محل خرید و فروش کالا، و اجتماع خریداران و فروشندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
((رِ))
کسی که مأمور رسیدگی به کارهای یک فرد یا یک مؤسسه و اداره است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازار
تصویر بازار
محل خرید و فروش کالا، نیرنگ، فریب، پیشامد، ماجرا، بهانه، بیهودگی، مجازاً ارزش و اعتبار
بازار شام: کنایه از شلوغی و ازدحام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
مفتّشٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspector
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
инспектор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
निरीक्षक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
معائنہ کار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
পরিদর্শক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
mkaguzi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
müfettiş
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
검사관
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
検査官
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
מְפַקֵּחַ
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
ผู้ตรวจสอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
pemeriksa
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
Inspektor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspecteur
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspector
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
ispettore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspetor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
检查员
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
інспектор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بازرس
تصویر بازرس
inspektor
دیکشنری فارسی به لهستانی