جدول جو
جدول جو

معنی باریطوس - جستجوی لغت در جدول جو

باریطوس
ورم بیخ گوش، (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریتون
تصویر باریتون
صدای مردانۀ بین صدای بم و صدای زیر، خواننده ای که چنین صدایی دارد، سازی که چنین صدایی دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باریوم
تصویر باریوم
فلزی نقره ای رنگ، نرم و سمی که در مجاورت هوا اکسید و در ۸۵۰ درجه حرارت ذوب می شود و املاح آن در طب و صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
طباریس. رجوع به طباریس و قاموس الاعلام ترکی شود. در حبیب السیر این نام به غلط طبارنوس آمده: طبارنوس بعد از وفات افسطوس بر مسند خسروی نشست. و در سال هفتم از جهانبانی او ’هردست’ یا ’هردوس’ که در سلک اعاظم امرا انتظام داشت، بلدۀ طبریه را بنانهاد. و به روایت تحفهالملکیه، در سال نوزدهم از پادشاهی او رفع عیسی علیه السلام اتفاق افتاد. و طبارنوس بیست و دو سال سلطنت کرد. بعد از فوتش یک سال و نیم سریر سلطنت روم از وجود پادشاهی صاحب حشمت خالی بود. (حبیب السیر چ قدیم ج 1 ص 76 و چ خیام ج 1 ص 215)
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
منجم و معلم بطلمیوس بدلّس پادشاه (از بطالسه). (تاریخ الحکمای قفطی ص 99) ، نامی از نامهای ترکی. و گاه این نام با کلمه دیگر مرکب باشد چون الب ارسلان، قزل ارسلان، قره ارسلان و غیره:
از توام تهدید کردی هر زمان
بینمت در دست محمودارسلان.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(طُ)
به یونانی مرقشیشا است. (تحفۀ حکیم مؤمن). بوریطش. و رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
ظاهراً بمعنی سهم، بخشش باشد: بهر وقت که خزانه ای بیاوردندی جماعت امرا و دوستان خزانه داران پیش ایشان می رفتند و باریقو می خواستند و ایشان بقدر هر یک را چیزی میدادند ... و خزانچیان نیز باریقو بهمدیگر میدادند، (تاریخ مبارک غازانی چ انگلستان ص 332)
لغت نامه دهخدا
کنراد، پسر ژوزه بادیوس، از طباعان معروف است و مانند پدرش بترقی و پیشرفت فن طبع خدماتی کرد، رجوع بمادۀ قبل شود، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ژوزه، یکی از طباعان معروف قرن 16 میلادی است، مطبعۀ بزرگی در پاریس تأسیس کرد، و بطبع و نشر مقدار کثیری از آثار نافعه خدمت کرده و بترقی فن طبع کوشیده است، رجوع به مادۀ بعد شود، (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان تراکمه بخش کنگان شهرستان بوشهر که در 126 هزارگزی جنوب خاوری کنگان و یکهزارگزی شمال راه فرعی لار برگله دار، در جلگه واقع است، دارای 96 تن سکنه میباشد، آبش از قنات و محصولش غلات، خرما و پیاز و شغل مردمش زراعت و راهش مالرو میباشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(یُمْ)
مأخوذ از فرانسه، فلزی سفید نقره ای و کمی قابل انطراق که ’ب’ آنرا تجزیه کرده و هیدرژن آن متصاعد گشته و با اکسیژن وی مرکب شده تولید بریت مینماید. و داودنام کیمیاگر انگلیسی این جسم را کشف نمود. (ناظم الاطباء). عنصر شیمیایی از گروه قلیائیات خاکی است بصورت آزاد بشکل سفیدنقره رنگ و فلز چکش خور وجود دارد و بزودی در هوا اکسیده میشود. علامت شیمیایی آن ’Ba’ است. باریوم فقط بصورت ترکیب یافته میشود و بخصوص بصورت سولفات (باریت بارتیس) و کربنات یافته شود و هر یک ازین دو دارای ثقل خاصی هستند. این فلز با حرارت دادن، اکسید آن با آلومینیوم یا سیلیسیم در خلأ آماده و در 850 درجه حرارت ذوب میشود و شعله های زرد مایل بسبز دارد. رجوع به باریت و بریت، شود
لغت نامه دهخدا
نام یکی ازاسبهای آشیل پهلوان معروف یونان بود، این اسب را پوزئیدون به ’پله’ هنگام عروسی او با ’تتیس’ هدیه کرده بود، پس از آنکه آشیل ازدنیا رفت، پوزئیدون این اسب و اسب دیگر آشیل یعنی گزانتوس را پس گرفت، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
نام یکی از سگهای اکتئون پسر آپولون بوده است، (از فرهنگ اساطیر یونان ص 134)
لغت نامه دهخدا
ولایت قندهار راگویند، (برهان قاطع) (ناظم الاطباء)، فرهنگ شعوری این لغت را باسبوس ضبط کرده است، ولایت قندهار، (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج)، نام قدیم ولایت قندهار که از بلاد افغانستان است، (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
قصب الساج: هو قصب الفارس و هوالاندلسی و یقال له باسطوس و هوالمصمت و هوالذی یعمل منه النشاب و منه ما یقال له بلش ... (دزی ج 2 ص 352) و رجوع به قصب شود
لغت نامه دهخدا
(طِ)
کانون اول. (از التفهیم، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). از 10 اسفند تا 10 فروردین. مارس. آذار. (یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا
مارک آنتوان، آهنگساز فرانسوی که بسال 1634 در شهر پاریس متولد و به سال 1704 وفات یافت. وی شاگرد کاریسیمی و در سبک پیرو آهنگسازان ایتالیایی و رقیب لولی استاد موسیقی کلیسای کوچک ژزوئیت ها و سنت شاپل بودو از وی آثاری از نوع موسیقی مذهبی و یک اپرا موسوم به مده بجا مانده است
گوستاو آهنگساز فرانسوی که به سال 1860 میلادی در قصبۀ دیوز تولد و به سال 1956 وفات یافت. وی مصنف درام غنائی بنام لوئیز و سوئیت آن موسوم به ژولین و سوئیتهای ارکستر معروف به تأثرات ایتالیا میباشد
لغت نامه دهخدا
کرنب برّیست. (تحفۀ حکیم مؤمن). کلم دشتی
لغت نامه دهخدا
پردۀ پس از مراق و بالای ثرب و آن حاوی همه احشاء باشد. غشاء بعد مراق و فوق ثرب. صفاق. (بحر الجواهر). پوشش شکم، پوست است و عضله هاست و دو حجاب است: یکی بدرونست و مماس معده و روده هاست و آن را بتازی المطبق بالامعاء گویند و دیگر بیرون تر است و آن را بلغت یونان باریطون و بتازی ممتد (و در نسخه ای ممد گویند از بهر آن که این گورانده تر است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). رجوع به باریطارون شود
لغت نامه دهخدا
معجونی است که در دردهای هائجه سود دارد
لغت نامه دهخدا
مؤلف است، هرمس یکی از کتب خویش را در صناعت کیمیا به نام او یا خطاب به او نوشته است، وی را در نیر نجات اشجار و ثمار و ادهان و حشایش کتابی است، (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
مأخوذ از یونانی، کارفرمای لشکر روم، نایب پادشاه مظفر، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
نام جویباری در نواحی کوهستانی فرات و سرزمین آشور، سربازان کراسوس فرماندۀ رومی در جنگ با ارد اول (اشک سیزدهم) به آنجای رسیدند و بقول پلوتارک، اگر چه این جوی آب فراوان نداشت، با وجود این سربازان لذت بسیاری بردند، چه از خشکی و گرمای فوق العاده خسته شده بودند، (از ایران باستان پیرنیا ج 3 ص 2307)، بامداد نخست، ذنب السرحان، (مهذب الاسماء)، صبح کاذب، فجر کاذب، صبح نخستین، صبح نخست، (یادداشت مؤلف)، دم گرگ، دنبال گرگ، صبح دروغین، سپیدۀ نخست، دراز بدیدار و تیز و سر ببالاکه بدنبال گرگ از بهر درازی و باریکی و راستی تشبیه کرده اند و دیر نماند این صبح، (از التفهیم بیرونی)
لغت نامه دهخدا
(اَ / اِ)
مظفر، پسر و جانشین صنخریب (سناخریب) ، شهریار آشور از سنۀ 680 تا 661 قبل از میلاد (قاموس کتاب مقدس). رجوع به اسارهادن شود
لغت نامه دهخدا
از حکمای روم بود و درباره علم هیئت و آنچه ستارگان احداث میکنند سخن گفت، او راست: کتاب طوفان و کتاب کواکب مذنیه، (تاریخ الحکماء قفطی صص 99 - 130)
لغت نامه دهخدا
بیونانی دوایی است که آن را شوکران خوانند و آن تخم بیخ رومی است و از تفت که از ولایت یزد است آورند و آن را دورس تفتی گویند، (برهان) (آنندراج)، شوکرانست، (فهرست مخزن الادویه)، مأخوذ از یونانی، شوکران، (ناظم الاطباء) (دمزن)، بیخ تفتی، تخم بیخ رومی، (دمزن)
لغت نامه دهخدا
پسر بزرگ، یکی از پادشاهانی است که با کدرلاعمر همعهد شد. (سفر پیدایش 14: 1- 9) (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
نام مردی مادی است که تیار راست بر سر گذارده خود را شاه ماد و پارس میخواند، وی بر دست آتروپات والی ماد اسیر شده بود و وی او را با دیگر همدستانش در پاسارگاد بحضور اسکندر آورد و بنا به امر اسکندر با زجر بقتل رسیدند، (از ایران باستان ج 2 ص 1870)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
فردریک (یعنی فردریک ریشدار). از امپراطوران آلمان باشد. رجوع به فردریک شود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
از بابا اوروج تحریف شده است. این نام را اروپائیان بکاپیتن مشهور اوروج رئیس و برادرش خیرالدین رئیس اطلاق نمایند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). رجوع به خیرالدین و بارباروس و لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی شود
لغت نامه دهخدا
نام شهری از یونان بود که اسطیائوس حکیم از آنجا برخاست. (قفطی چ لیپزیک 1320 ص 24 س 4)
لغت نامه دهخدا
(بِ)
بطریق بمعنی زاهد ترسایان:
کنم در پیش بطریقوس اعظم
ز روح القدس ابن و اب مجا را.
خاقانی.
رجوع به بطریق شود
لغت نامه دهخدا
(اِ رَ)
از علمای یونان تلمیذ افلاطون. (تاریخ الحکمای قفطی چ لیبسک ص 24 س 6)
لغت نامه دهخدا
فلزی نقره ای رنگ در طبیعت بصورت سولفات یا کربنات باریوم وجود دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باریقون
تصویر باریقون
یونانی شوکران سیکران بیخ تفت تودریون از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
((یُ))
فلزی که در طبیعت به صورت کربنات و سولفات یافت می شود و آن به رنگ سفید مایل به زرد است. چگالی آن 6/3 است و هیچ گونه اهمیت صنعتی ندارد و مانند کلسیم آب را به آسانی تجزبه می کند. از غیرمحلول ترین اجسام است و چون اشعه ایکس از آن نمی گذرد
فرهنگ فارسی معین