جدول جو
جدول جو

معنی باریدگی - جستجوی لغت در جدول جو

باریدگی
(دَ / دِ)
باران. (ناظم الاطباء) (دمزن).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شاریدگی
تصویر شاریدگی
حالت و چگونگی شاریده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارندگی
تصویر بارندگی
باریدن باران، برف یا تگرگ از آسمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، شکاف، جدایی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ)
حالت و چگونگی بالیده.
لغت نامه دهخدا
(دَ)
فرودآمدنی. نازل شدنی. ریختنی. رجوع به باریدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
باریدن و بارش. (ناظم الاطباء). حاصل مصدر باریدن. (آنندراج) :
چو ابر بهاران ببارندگی
همی مرگ جوید بدان زندگی.
فردوسی.
بپوشید نوجامۀ بندگی
دو دیده چو ابری ببارندگی.
فردوسی.
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
عمل خاریدن. کیفیت خاریده. رجوع بخاریدن شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
حاصل مصدر از شاریدن، حالت و چگونگی شاریده. رجوع به شاریدن و شاریده شود
لغت نامه دهخدا
(بُ دَ / دِ)
شکاف. برش. قطع. جدائی. (ناظم الاطباء). حالت و چگونگی بریده. (یادداشت دهخدا). انقطاع. تشریف. فرض. قصار: أصدف، بریدگی کوه. (منتهی الارب). جدع، بریدگی بینی و جز آن. جدعه، باقیماندۀ بریدگی. جذمه، بریدگی دست. شرص، بریدگی بر بینی شتر ماده. صدف، بریدگی کوه. (از منتهی الارب). فرضه،بریدگی گوشۀ کمان. (دهار). قصا، بریدگی اندک در گوش شتر و گوسپند. (منتهی الارب). قضع، بریدگی و گزیدگی در شکم مردم. (از منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از بارندگی
تصویر بارندگی
باریدن و بارش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
برش، قطع، جدائی
فرهنگ لغت هوشیار
انشقاق، انقطاع، برش، تقیطع، قطع، جدایی، پارگی، دریدگی، زخم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
شقٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
Laceration
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
lacération
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
Platzwunde
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
קרע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
چیر پھاڑ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
চেরা দাগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
jeraha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
yırtık
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
열상
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
裂傷
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
घाव
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
розрив
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
luka robek
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
แผลฉีกขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
scheurwond
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
laceración
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
lacerazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
разрыв
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
裂伤
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
skaleczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بریدگی
تصویر بریدگی
laceração
دیکشنری فارسی به پرتغالی