جدول جو
جدول جو

معنی باریابی - جستجوی لغت در جدول جو

باریابی
باریافتن، شرفیابی به حضور پادشاه
تصویری از باریابی
تصویر باریابی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باریاب
تصویر باریاب
زمینی که با آب قنات یا رودخانه آبیاری شود
باریابنده، کسی که به حضور پادشاه بار یابد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازیابه
تصویر بازیابه
مرجع
فرهنگ واژه فارسی سره
عمل ارزیاب عمل یافتن ارزش و بهای هر چیز سنجش و بررسی حدود هر چیز و بر آورد کردن ارزش آن تقویم: (خانه های شهر ارزیابی شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیریایی
تصویر بیریایی
عمل و حالت بیریا خلوص صداقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کامیابی
تصویر کامیابی
موفقیت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پارکابی
تصویر پارکابی
پاوهنگی (وهنگ رکاب برهان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باریکبین
تصویر باریکبین
آنکه به امعا نظر بنگرد مانند ستاره شناس و غیره، با هوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدرکابی
تصویر بدرکابی
عمل بد رکاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
تعیین بها و ارزش چیزی، بررسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامیابی
تصویر کامیابی
کامروایی، برخورداری از مراد و مقصود، نیک بختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کامیابی
تصویر کامیابی
نیکبختی، اقبال، ظفر، پیروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
بهای چیزی را معین کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
حاملگی، آبستنی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پارکابی
تصویر پارکابی
((رِ))
شاگرد راننده
فرهنگ فارسی معین
شاگرد رانندۀ اتوبوس که روی رکاب می ایستد و مراقب سوار و پیاده شدن مردم است و یا بلیت ها را می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
آبستنی، آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارزیابی
تصویر ارزیابی
Appraisal, Assessment, Evaluation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازتابی
تصویر بازتابی
Echoing, Reflective, Reflectively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
Gestation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
эхонирующий , отражающий , рефлексивно
دیکشنری فارسی به روسی
беременность
دیکشنری فارسی به روسی
widerhallend, reflektierend, reflektiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
що відлунює , відбивний , рефлексивно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
echoujący, refleksyjny, refleksyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
回响的 , 反射的 , 反射性地
دیکشنری فارسی به چینی