جدول جو
جدول جو

معنی باروخ - جستجوی لغت در جدول جو

باروخ
مبادله کردن، مکانی باشد در مرز و بوم نفتالی (یوشع 19:33) و فاندافلد آنرا بیت لیف دانسته است لکن کلارک گمان میبرد که همان محلی است که به سرسفید مسمی و در جنوب صور واقع است. (قاموس مقدس)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بارور
تصویر بارور
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروا
تصویر باروا
شایسته، سزاوار، رایج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروح
تصویر باروح
باصفا، دلگشا، بانشاط، خوشایند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارون
تصویر بارون
از لقب های سابق اشراف و نجبا در اروپا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروق
تصویر باروق
سفیداب، گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته می شود و در نقاشی به کار می رود، سفیداب روی، اکسید روی، پودر سفیدی که زنان به صورت خود می مالند، سپیده، سپیداب، سپتاک، سپیتاک، سپیداج، اسفیداج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باروت
تصویر باروت
مخلوط شوره (نیترات پتاسیم)، زغال و گوگرد که خاصیت انفجاری دارد و برای ساختن مواد منفجره به کار می رود
باروت بی دود: نوعی باروت که نسبتاً بدون دود است و در ساخت گلوله های توپ و تفنگ به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارون
تصویر بارون
یکی از عنوانهای اشراف و نجبای اروپا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروق
تصویر باروق
رومی ک سفیداب سفیداب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
فرهنگ لغت هوشیار
آنندراج و عمید آن را پارسی دانسته اند معین آنرا ترکی عربی دانسته یمسو گندک باروت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باروح
تصویر باروح
جاندار، آنکه روان دارد
فرهنگ لغت هوشیار
گردی سیاه رنگ که از شوره و گوگرد زغال چوب درست کنند و در ساختن گلوله توپ و تفنگ بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صاروخ
تصویر صاروخ
فشفشه موشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
((وَ))
بارآور، مثمر، ثمر دهنده، میوه دار (درخت)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باروت
تصویر باروت
مخلوطی از نیترات پتاسیم، گرد زغال و گوگرد که آن را در لوله تفنگ، توپ و دیگر سلاح های آتشین می گذارند و نیز در آتش بازی به کار می برند
فرهنگ فارسی معین
((رُ))
این واژه اولین بار در جواهرسازی به مروارید نامنظم و یا سنگی که تراش نامنظم خورده گفته می شد، نام مکتبی در معماری و موسیقی در قرن 16 میلادی که ویژگی های آن، تنوع در طراحی، تضاد و اختلاف بین قسمت های مختلف، فراوانی اشکال و د
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارون
تصویر بارون
((رُ))
از القاب اشراف زمین دار اروپا، عنوانی احترام آمیز برای مردان ارمنی، آقا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بارور
تصویر بارور
Fertile, Fruitful, Prolific
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بارور
تصویر بارور
fertile, fructueux, prolifique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بارور
تصویر بارور
פורה , פורה , פורה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بارور
تصویر بارور
उर्वर , फलदायी , फलदायक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بارور
تصویر بارور
subur, berbuah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بارور
تصویر بارور
อุดมสมบูรณ์ , ให้ผล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بارور
تصویر بارور
vruchtbaar
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بارور
تصویر بارور
fértil, frutífero, prolífico
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بارور
تصویر بارور
fértil, fructífero, prolífico
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بارور
تصویر بارور
fertile, fruttifero, prolifica
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بارور
تصویر بارور
肥沃的 , 富饶的 , 多产的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بارور
تصویر بارور
żyzny, owocny, płodny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بارور
تصویر بارور
родючий , плідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بارور
تصویر بارور
fruchtbar, produktiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بارور
تصویر بارور
плодородный , плодотворный , плодовитый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بارور
تصویر بارور
肥沃な , 実り豊かな , 多作な
دیکشنری فارسی به ژاپنی