قریه ای است نزدیک قفص از نواحی بغداد که ابونواس از آن یاد میکند در این شعر: و باطرنجی فالقفص ثم الی قطربل مرجعی و منقلی. (از معجم البلدان و مراصدالاطلاع) ، باریک بین. (آنندراج)
قریه ای است نزدیک قُفص از نواحی بغداد که ابونواس از آن یاد میکند در این شعر: و باطرنجی فالقفص ثم الی قطربل مرجعی و منقلی. (از معجم البلدان و مراصدالاطلاع) ، باریک بین. (آنندراج)
پارسچی، نگهبان بارس، مراقب یوز و ببر و پلنگ: در تربیت فرمودن کار قوشجیان و بارسجیان، (تاریخ مبارک غازانی چ 1358 انگلستان ص 165)، و پیش ازین قوشچیان و پارسچیان جانور و فهد از ولایت به اولاغ می آوردند، (ایضاً ص 277)، و این زمان بنادر قوشچی یا پارسچی بیراهی میکند، (ایضاً ص 345)، چنان اندیشید که اول فرمود که یکهزار جانور و سیصد قلاده یوز کفاف است که از ولایات بیارند و امراء قوشچی و پارسچی را فرمود تا در ولایات کسانی را که لایق دانند معین کنند، (ایضاً ص 343)
پارسچی، نگهبان بارس، مراقب یوز و ببر و پلنگ: در تربیت فرمودن کار قوشجیان و بارسجیان، (تاریخ مبارک غازانی چ 1358 انگلستان ص 165)، و پیش ازین قوشچیان و پارسچیان جانور و فهد از ولایت به اولاغ می آوردند، (ایضاً ص 277)، و این زمان بنادر قوشچی یا پارسچی بیراهی میکند، (ایضاً ص 345)، چنان اندیشید که اول فرمود که یکهزار جانور و سیصد قلاده یوز کفاف است که از ولایات بیارند و امراء قوشچی و پارسچی را فرمود تا در ولایات کسانی را که لایق دانند معین کنند، (ایضاً ص 343)
عمل و کیفیت بادسنج. تکبر. غرور. رجوع به بادسنج (مادۀ نخست) شود، بازیچۀ اطفال را گویند و آن چوبی یا چرمی باشد که ریسمانی بر آن بندند و در کشاکش آرندتا صدایی از آن ظاهر گردد و آنرا در خراسان بادفرنگ خوانند. (برهان). بادفر که بازیچۀ کودکان بود خواه چوبی باشد و یا چرمی. (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه، بادافراه، بادافرا، بادفرا، بادفرنک، بادفرنگ، بادفر، بادفره، بادبرک، بادفرک، بادفر، بادفره، بادبرک، بادبر، بادبره، بادپر، گردنای، پل، گلگیس، خذروف، فرفره، بادفرک، فرفروک، خرّاره، بادبره، پهنه، بهنه، فرموک، فرفر، شیربانگ، دوامه شود
عمل و کیفیت بادسنج. تکبر. غرور. رجوع به بادسنج (مادۀ نخست) شود، بازیچۀ اطفال را گویند و آن چوبی یا چرمی باشد که ریسمانی بر آن بندند و در کشاکش آرندتا صدایی از آن ظاهر گردد و آنرا در خراسان بادفِرَنگ خوانند. (برهان). بادفر که بازیچۀ کودکان بود خواه چوبی باشد و یا چرمی. (ناظم الاطباء). رجوع به بادآفراه، بادافراه، بادافرا، بادفرا، بادفرنک، بادفرنگ، بادفر، بادفره، بادبرک، بادفرک، بادفر، بادفره، بادبرک، بادبر، بادبره، بادپر، گردنای، پِل، گلگیس، خذروف، فرفره، بادفرک، فرفروک، خَرّاره، بادبره، پهنه، بهنه، فرموک، فرفر، شیربانگ، دوامه شود