جدول جو
جدول جو

معنی بارداری - جستجوی لغت در جدول جو

بارداری
حاملگی، آبستنی
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
فرهنگ فارسی معین
بارداری
آبستنی، آبستن بودن، حالت زن یا حیوان ماده از هنگام گرفتن نطفه تا موقع زاییدن، بارداری
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
فرهنگ فارسی عمید
بارداری
Gestation
تصویری از بارداری
تصویر بارداری
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بارداری
беременность
دیکشنری فارسی به روسی
بارداری
Schwangerschaft
دیکشنری فارسی به آلمانی
بارداری
вагітність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بارداری
ciążą
دیکشنری فارسی به لهستانی
بارداری
妊娠
دیکشنری فارسی به چینی
بارداری
gestação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بارداری
gravidanza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
بارداری
gestación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
بارداری
gestation
دیکشنری فارسی به فرانسوی
بارداری
zwangerschap
دیکشنری فارسی به هلندی
بارداری
การตั้งครรภ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
بارداری
kehamilan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
بارداری
حملٌ
دیکشنری فارسی به عربی
بارداری
गर्भावस्था
دیکشنری فارسی به هندی
بارداری
הֵרָיוֹן
دیکشنری فارسی به عبری
بارداری
妊娠
دیکشنری فارسی به ژاپنی
بارداری
임신
دیکشنری فارسی به کره ای
بارداری
gebelik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
بارداری
ujauzito
دیکشنری فارسی به سواحیلی
بارداری
গর্ভাবস্থা
دیکشنری فارسی به بنگالی
بارداری
حمل
دیکشنری فارسی به اردو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انبارداری
تصویر انبارداری
شغل و عمل انباردار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باکداری
تصویر باکداری
اکتراث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
ممانعت، منع، نهی، ابتار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بار داری
تصویر بار داری
آبستنی حاملگی حمل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باغداری
تصویر باغداری
شغل و عمل باغدار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کارداری
تصویر کارداری
شغل و عمل کاردار، دارای کار بودن
حکومت، والی گری، ادارۀ امور، گرداندن کارها، برای مثال به خدایی که کرد گردون را / کلبۀ قدرت الهی خویش ی که ندیدم ز کارداری عشق / هیچ سودی مگر تباهی خویش (خاقانی - ۸۸۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازداری
تصویر بازداری
Inhibition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
ингибирование
دیکشنری فارسی به روسی