جدول جو
جدول جو

معنی باربر - جستجوی لغت در جدول جو

باربر
کسی که بار بر پشت خود حمل می کند، حمال
تصویری از باربر
تصویر باربر
فرهنگ فارسی عمید
باربر
(سَ کَ فَ دَ / دِ)
حمال و فعله و مزدور. (ناظم الاطباء). بارکش. آنکه بار برد. حامل. باربردار:
خری دید پوینده و باربر
توانا و زورآور و کارگر.
سعدی (بوستان).
و باتفاق خر باربر به که شیر مردم در. (گلستان).
رجوع به شعوری ج 1 ورق 161 شود.
لغت نامه دهخدا
باربر
حمال
تصویری از باربر
تصویر باربر
فرهنگ لغت هوشیار
باربر
((بَ))
باربرنده، حمال
تصویری از باربر
تصویر باربر
فرهنگ فارسی معین
باربر
بارکش، باری، حمال
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باربر
تعبیر خواب باربر 1ـ دیدن باربر در خواب، علامت بدشانسی و روبرو شدن با حوادث تلخ است. 2ـ اگر خواب ببینید خودتان باربر هستید، نشانه آن است که به محیطهایی فقیرانه پا خواهید گذاشت. 3ـ استخدام باربر در خواب، علامت آن است که از هر موقعیتی به نفع خود بهره می برید. 4ـ اخراج کردن باربر در خواب، علامت آن است که مورد اتهامات زننده ای قرار می گیرید.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باربد
تصویر باربد
(پسرانه)
پرده دار، نام موسیقیدان و نوازنده نامدار دربار خسروپرویز پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از باخبر
تصویر باخبر
آگاه، مطلع، واقف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بارور
تصویر بارور
باردار، بار دهنده، میوه دهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
هر دارویی که نفخ شکم را برطرف می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربگ
تصویر باربگ
در دورۀ اتابکان فارس، منصب بزرگ دربار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کاربر
تصویر کاربر
آنکه وسیله یا دستگاهی را به کار می برد، ویژگی آنچه وقت و انرژی زیاد مصرف می کند، دارای توانایی برای انجام کار در کمترین زمان ممکن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربری
تصویر باربری
کار و شغل باربر، بار بردن، حمل و نقل، بنگاهی که به حمل و نقل کالا و بار می پردازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برابر
تصویر برابر
مقابل، رو به رو، هم وزن، مساوی، هم سنگ، برای نشان دادن مقایسۀ دو چیز پس از اعداد قرار می گیرد مثلاً دوبرابر، ده برابر، هم زمان
برابر کردن: هم و زن کردن، یک اندازه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باربد
تصویر باربد
رئیس یا بزرگ بار (دربار)، سالار بار، رئیس تشریفات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
لاف زن، کسی که بسیار لاف می زند و کاری از او بر نمی آید
نوعی وسیلۀ بازی چوبی به اندازۀ تخم مرغ با نوک فلزی، که با کشیدن نخی که به دور آن پیچیده شده، روی زمین دور خود می چرخد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
عمل باربر. کار حمال.
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاربر
تصویر کاربر
آنکه زود امور را فیصل کند و کاری را بانجام رساند
فرهنگ لغت هوشیار
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برابر
تصویر برابر
مساوی، علی السویه، معادل، یکسان، بتساوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بار بر
تصویر بار بر
کسی که بار را بر پشت و دوش خود حمل کند بار برنده حمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربار
تصویر باربار
متواتر، پی در پی، مکرراً
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل باربر بردن بار بر دوش و پشت خود، اداره ای که مباشر امور حمل و نقل است اداره حمل و نقل نقلیه
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی از پارسی بگ و بیک برابر با بزرگ و والا بر گرفته از واژه بغ پارسی است بار بد بار سالار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربا
تصویر باربا
چغندر، لبو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
هر چیزی که نفخ را بر طرف کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بارور
تصویر بارور
میوه دار (درخت) میوه دهنده ثمر دهنده ثمر دهنده مثمر بارآور برور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باربری
تصویر باربری
((بَ))
عمل و شغل باربر، مؤسسه ای که امور حمل و نقل کالا را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باخبر
تصویر باخبر
((خَ بَ))
آگاه، مطلع، مقابل بی خبر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از باربد
تصویر باربد
((بَ))
نام استاد نوازندگان دربار خسروپرویز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بادبر
تصویر بادبر
((بَ))
لاف زن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
((وَ))
بارآور، مثمر، ثمر دهنده، میوه دار (درخت)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برابر
تصویر برابر
((بَ بَ))
هم وزن، هم سنگ، مطابق، معادل، مساوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بارور
تصویر بارور
حاصلخیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برابر
تصویر برابر
منطبق، مساوی، مطابق، معادل
فرهنگ واژه فارسی سره